خلاصه داستان قسمت ۳۵ سریال ترکی وصلت + عکس

در این قسمت از سایت جدولیاب خلاصه داستان قسمت ۳۵ سریال ترکی وصلت را مشاهده می کنید. با ما همراه باشید. این سریال همانند سایر مجموعه های ترکیه ای به عشق وابسته است. بیشتر نویسندگان و تولید کننده های سریال در ترکیه نگاهی ویژه به عشق در آثارشان دارند. این مجموعه همچون سریال حلقه در کنار عشق به ماجراجویی و اکشن نیز روی آورده است.سریال ترکی وصلت Vuslat محصول شرکت سینمایی A23 Medya می باشد. کانال پخش کننده آن شبکه Trt 1 ترکیه است. این سریال در ژانر درام و اکشن توسط باریش یوز کارگردانی شد. نویسنده این اثر تلویزیونی Betul Yagsagan است. بازیگران این سریال عبارتند از؛ مرت کارابولوت، مورات کاراسو، قمزه سونر آتای، ادرم آکاچه، اوزجان وارایلی، مهمت اوزگور، گوزده کایا، نورهان اوزنن، عثمان آلکاش، امید کانتارچیلار، دوریم اوزکان، کادیر دوغولو و… .

قسمت ۳۵ سریال ترکی وصلت

خلاصه داستان قسمت ۳۵ سریال ترکی وصلت

عزیز خودش را به خانه آلتان می رساند و آلتان عکس جنازه ی تورگوت را نشان او می دهد. عزیز ناراحت می شود و آلتان می گوید: «عزیز تو با کرم چیکار کردی که این باز کاراشو شروع کرده؟ به خاطر ما یه آدم بی گناه دیگه کشته شد… » عزیز که خیلی ناراحت است از آلتان می خواهد تا او را پیش تورگوت ببرد. صالح و بقیه دور هم جمع می شوند و این بار مهره روی کلمه ی عجز می افتد. صالح در مورد این کلمه می گوید: «به معنای اینه که کسی حتی برای خودش هم سودی نداشته باشه از وضعیتش نتونه خلاص بشه. » فریده لباس های جیلان را که نهیر برای او خریده بود ولی از چشم فریده پنهان کرده بود را پیدا می کند. جیلان وقتی می بیند او متوجه لباس ها شده عصبانی شده و به سمتش می رود و می گوید: «راحتم بذار! به تو چه ! » فریده می گوید: «اینارو نهیر برات خریده آره؟ میدونی اینا چیه؟ قلاده ای که گردنت انداخته! اینو بفهم! » حصیبه به سمت آنها می رود و از جیلان دفاع می کند و می گوید که همه چیز را تحسین هم می داند. جیلان می گوید: «راس میگه. دیروز آبجی نهیر اومد خونمون و با هم قهوه خوردیم! » فریده از این که اجازه داده اند او وارد خانه شان بشود شاکی می شود. وقتی فریده می خواهد از اتاق بیرون برود حصیبه از او می خواهد برایش مقداری پول بگذارد. فریده می گوید: «من دیگه این کارو نمیکنم. چون تو منو و بابامو زیر پات له کردی! تو سعی میکنی مارو احمق فرض کنی. »

تحسین شش نفر از افراد مهم را جمع کرده رو به آنها می گوید: «دستور قطعی از بالا دستا اومده که باید ساعت رو گیر بیاریم. این کار شوخی بردار نیست. » در آخر هم اضافه می کند که کمیسر یالچین اگر مانع آنها بشود، بدون این که منتظر دستوری از او باشند، نابودش بکنند. فریده پیش یالچین می رود و در مورد گوشی ای که از عزیز در آن شب ویدیو گرفته می گوید. یالچین از این که فریده این را تا الان نگفته عصبانی می شود. فریده می گوید که گوشی اش را نمی تواند پیدا بکند و یالچین به ارامی می گوید: «فریده بچه که بودیم همیشه من ازت محافظت میکردم. الانم همینه… دارم سعی میکنم اون رو از عزیزانم دور نگه دارم. » تحسین و کرم ملاقات می کنند. کرم به تحسین می گوید هر شش نفر دوست و همکار مورد اعتمادش را کشته و تهدید می کند تا دست از سر او بردارد! تحسین از این بابات خیلی شوکه و عصبانی می شود. فریده به شرکت و مستقیم به اتاق نهیر می رود. او با عصبانیت رو به او می گوید که بهتر است دست از سر خانواده اش بردارد. نهیر با پررویی پوزخند می زند و فریده در اخر برای این که به او حرص بدهد می گوید: «شب خواستگاری عزیز اومد و منم از ازدواج با یالچین منصرف شدم! » نهیر واقعا هم از شنیدن این حرف خیلی عصبانی میشود که حتی سرپیل هم متوجه این موضوع می شود و این را به گوش عزیز می رساند که حتما نهیر کار بدی کرده که فریده ی همیشه آرام این واکنش را نشان داده است. عزیز به سمت اتاق فریده می رود و از دور می بیند که او درگیر این است که دستبندش را که به موهایش گیر کرده را باز بکند. عزیز به او نزدیک می شود و به آرامی این کار را می کند. او از فریده می خواهد کارش که تمام شد به اتاقش بیاید.

۰ ۰ آرا
امتیازدهی به مقاله

ایمیل برای اطلاع رسانی
بهم خبر بده
guest
0 نظرات
Inline Feedbacks
نمایش تمام کامنتها
دکمه بازگشت به بالا