خلاصه داستان قسمت ۸ سریال ترکی وصلت + عکس

در این قسمت از سایت جدولیاب خلاصه داستان قسمت ۸ سریال ترکی وصلت را مشاهده می کنید. با ما همراه باشید. این سریال همانند سایر مجموعه های ترکیه ای به عشق وابسته است. بیشتر نویسندگان و تولید کننده های سریال در ترکیه نگاهی ویژه به عشق در آثارشان دارند. این مجموعه همچون سریال حلقه در کنار عشق به ماجراجویی و اکشن نیز روی آورده است.سریال ترکی وصلت Vuslat محصول شرکت سینمایی A23 Medya می باشد. کانال پخش کننده آن شبکه Trt 1 ترکیه است. این سریال در ژانر درام و اکشن توسط باریش یوز کارگردانی شد. نویسنده این اثر تلویزیونی Betul Yagsagan است. بازیگران این سریال عبارتند از؛ مرت کارابولوت، مورات کاراسو، قمزه سونر آتای، ادرم آکاچه، اوزجان وارایلی، مهمت اوزگور، گوزده کایا، نورهان اوزنن، عثمان آلکاش، امید کانتارچیلار، دوریم اوزکان، کادیر دوغولو و… .

قسمت ۸ سریال ترکی وصلت

خلاصه داستان قسمت ۸ سریال ترکی وصلت

پلیس ها به دستور یالچین وارد جشن می شوند و عزیز را به جرم جنایت و قتل دستگیر می کنند. عزیز به سمت فریده که با تعجب به او خیره شده نگاه می کند و لبخند کجی می زند. همه اینها زیر سر کرم است اما جوری وانمود می کند که انگار تعجب کرده و نگران برادرش شده… فریده جشن را ترک می کند و کرم دنبالش رفته و می پرسد:« شمارو برادرم رو میشناسین؟ » فریده می گوید:« نه. مگه برادرتون بود؟ » کرم می گوید: «برادر به حساب میایم. ناتنی هستیم. من پدر و مادرم رو از دست دادم. » فریده که انگار تمایلی به این صحبت ندارد به سمت در خروج می رود که کرم می گوید:« بذارین شمارو برسونم. » اما فریده قبول نمی کند. پریهان حال خوبی ندارد و فشارش افتاده او از نهیر می خواهد تا نه خبرنگارها و نه مهمان های جشن از این موضوع بویی نبرند. کرم به سمت فیرات که از ترس پلیس ها پنهان شده می رود و می گوید:« من خوب میشناسمت. من گفتم بیای اینجا. »

فیرات می پرسد:« طلعت چی؟ » کرم می گوید:« اون مرد. من میدونم تو از یه باند دزدی خیلی کوچیک هستی. حالا اگه میخوای به اون ثروتی که خیلی آرزوشو داری برسی، با من بیا! » و او را به یکی از افرادش میسپارد تا به هتل لوکسی ببرد. امینه از دایی اش یالچین شنیده عبدالله بوده که به جرم آتش سوزی مغازه بازداشت شده و فورا به در خانه ی فریده می رود و به جیلان این را می گوید و وقتی می بیند فریده نیست به او زنگ می زند و این موضوع را خبر می دهد. فریده یاد دستبند حسبیه که دیشب آنجا پیدا کرده بود می افتد و می گوید:« امکان نداره کار عبدالله باشه! » همان موقع باران شروع به باریدن می کند و کرم با ماشینش جلوی فریده رفته و می گوید:« بیاین برسونمتون. هوا داره بدتر میشه. » فریده وقتی می بیند چاره ای ندارد سوار ماشین او می شود. کرم در طول مسیر سعی می کند سر صحبت را باز بکند اما فریده اصلا به او روی خوشی نشان نمی دهد. از طرفی هم زکی فریده را که سوار ماشین کرم شده را می بیند و با خود می گوید:« اون که خواهر فیرات بود! » عبدالله را در بازداشتگاه همراه عزیز زندانی می کنند. عزیز از دیدن او متعجب می شود که عبدالله می گوید:« در هر خیری، شری وجود داره و در هر شری خیری! » تحسین تمام تلاشش را می کند تا بتواند عزیز را از آنجا بیرون بیاورد اما یالچین با جدیت و مصمم او و وکیلش را تا دم در همراهی می کند!

۰ ۰ آرا
امتیازدهی به مقاله

ایمیل برای اطلاع رسانی
بهم خبر بده
guest

0 نظرات
Inline Feedbacks
نمایش تمام کامنتها
دکمه بازگشت به بالا