خلاصه داستان قسمت ۲۴ سریال ترکی وصلت + عکس

در این قسمت از سایت جدولیاب خلاصه داستان قسمت ۲۴ سریال ترکی وصلت را مشاهده می کنید. با ما همراه باشید. این سریال همانند سایر مجموعه های ترکیه ای به عشق وابسته است. بیشتر نویسندگان و تولید کننده های سریال در ترکیه نگاهی ویژه به عشق در آثارشان دارند. این مجموعه همچون سریال حلقه در کنار عشق به ماجراجویی و اکشن نیز روی آورده است.سریال ترکی وصلت Vuslat محصول شرکت سینمایی A23 Medya می باشد. کانال پخش کننده آن شبکه Trt 1 ترکیه است. این سریال در ژانر درام و اکشن توسط باریش یوز کارگردانی شد. نویسنده این اثر تلویزیونی Betul Yagsagan است. بازیگران این سریال عبارتند از؛ مرت کارابولوت، مورات کاراسو، قمزه سونر آتای، ادرم آکاچه، اوزجان وارایلی، مهمت اوزگور، گوزده کایا، نورهان اوزنن، عثمان آلکاش، امید کانتارچیلار، دوریم اوزکان، کادیر دوغولو و… .

قسمت ۲۴ سریال ترکی وصلت

خلاصه داستان قسمت ۲۴ سریال ترکی وصلت

عزیز بعد از آزاد شدن به آلتان می گوید که اشتباه سرکان را نباید خانواده اش پس بدهند و از او می خواهد تا خوب مراقب خانواده ی سرکان باشد. فائق سراغ صالح که مشغول تعمیر گردنبندی زیبا است می رود و در مورد خواستگاری یالچین و فریده می گوید و نظرش را می پرسد. او خودش موافق این کار است و صالح هم چیزی نمی گوید. سلطان به فیرات خبر می دهد که آنتا خطر جانی ندارد اما هنوز به هوش نیامده. بعد هم از فیرات می خواهد همانجا منتظر بماند و خودش به دانشگاه می رود. درست وقتی که نهیر مشغول متلک انداختن به نهیر است، عزیز سر می رسد و به نهیر می گوید: «اگه نمایش قدرتت تموم شده برگرد سرکارت! » فریده لبخند می زند. عزیز از نهیر و سرپیل می خواهد تا همه طراح ها را جمع بکنند و بدون این که تحسین یا کرم باخبر بشوند جلسه ای بگذارند. عزیز در جلسه رو به همه می گوید که کرم در این سه ماه ضررهای بزرگی به همه آنها زده و حالا با امضای قرارداد پیش رویشان می توانند او را از حق امضا در شرکت منع بکنند. همه با دلایل قانع کننده عزیز این را قبول می کنند.

جیلان که در به در دنبال کار است به آگهی که در خیابان دیده بود زنگ می زند و آنها هم با کار کردن او موافقت می کنند و از او می خواهند تا همین الان به آدرسی که می فرستند خودش را برساند. نجمی هم نگران آنتا است و پشت در اتاق او منتظر است. نجمی از احمد می خواهد تا تمام آزمایش های آنتا را بگیرد و بدون این که سوالی بپرسد برای صالح ببرد. صالح بعد از بررسی آزمایش های آنتا، چیزی درون ورقه ای می نویسد و به احمد می دهد تا به بیمارستان و دکترهای آنتا بدهد. سویم یالچین را صدا می کند و به او می گوید که قرار است همین فردا شب برای خواستگاری فریده بروند. یالچین ناراحت شده و می گوید: «من و فریده مثل خواهر و برادر بزرگ شدیم! چرا از من چیزی نپرسیدین؟ » سویم می گوید که فائق موافق این ازدواج است و فریده در آن خانه عذاب می کشد. یالچین چاره ای نمی بیند که قبول بکند. وقتی جیلان وارد خانه ی قدیمی که برای کار صدایش کرده اند می رود، کسی دست او را می چسبد و می گوید: «کسی که وارد اینجا میشه دیگه نمیتونه بیرون بره! » جیلان با ترس و نگرانی به او خیره می شود.

عزیز همه کارکنانش و حتی کرم را جمع می کند و رو به آنها می گوید: «وقتی شما صاحب قدرت میشین لازمه که بدونین چطور تو این راه قدم بردارین! همین قدرته که انسان رو تغییر میده و باعث میشه واقعیت هارو نبینین! قدرت نباید باعث شه ما جون آدمای دیگه رو بگیریم. حالا چرا این حرف هارو زدم؟ چون کسایی هستن که دارن به این شرکت خیانت می کنند. بدون این که اسمشون رو بگم همین الان اینجارو ترک کنید. » چند نفر از بین کارکنان آنجا را ترک می کنند و بعد عزیز می گوید: «یه نفر دیگه هم هست. حسن یکی از کساییه که به خاطرش یکی از دوستامون توی زندان افتاده. حسن پولی که تو یه ماه به دست میاره رو تصمیم گرفت تو یه شب به دست بیاره! از این به بعد من به اشک چشمای طرف نگاه نمیکنم و دلم براش نمیسوزه، حتی اگه اون شخص برادرم کرم سالتوک باشه! » کرم جا خورده و به عزیز خیره می شود. عزیز به سمت او خیره شده و می گوید: «از این به بعد از حق امضاتون توی شرکت و سرپرستی بخش لباس های آماده کنار گذاشته شدین. » کرم با عصبانیت سرجایش می ماند اما بعد از تماس پدرش، تهدیدش می کند که اگر این مسئله را حل نکند همراه خودش تحسن را هم پایین می کشد و به سمت بالکن که عزیز آنجاست می رود. از طرفی هم فریده که گوشی اش را در اتاق کنار بالکن کنار گذاشته به آن سمت می رود.

۰ ۰ آرا
امتیازدهی به مقاله

ایمیل برای اطلاع رسانی
بهم خبر بده
guest
0 نظرات
Inline Feedbacks
نمایش تمام کامنتها
دکمه بازگشت به بالا