خلاصه داستان قسمت اول تا آخر سریال ترکیه یاقوت کبود + عکس
در این مطلب از سایت جدولیاب خلاصه داستان قسمت اول تا آخر سریال ترکی یاقوت کبود را مطالعه می کنید. همراه ما باشید. سریال ترکی یاقوت کبود (Safir) محصول سال ۲۰۲۳ کشور ترکیه به سفارش شبکه ATV و به کارگردانی سمیح بائجی و به نویسندگان گل آبوس و بورجو اور است. بازیگران این سریال عبارتنداز؛ اوزگه یائیز، ایلهان شن، جان بارتو اصلان، گیزم سویم، ایپک توزکو اوغلو، مفید کایاجان، ارکان بکتاش، سودا باش، سلین ایشیک، منیر جان سیندوروک، الچین زهرا ایرم، نور یازار و سردار بوردانجی. این سریال از ۱۱ آذر ماه ۱۴۰۲ روزهای زوج از شبکه جم سریز در ساعت ۲۱ پخش می شود و یک ساعت بعد از شبکه جم سریز پلاس پخش مجدد دارد.
خلاصه داستان سریال ترکی یاقوت کبود
داستان سریال ترکی یاقوت کبود روایت خانواده گولسوی از ثروتمندترین طایفههای ترکیه است. یامان یکی از فرزندان این خانواده است که از کودکی عاشق دختر راننده خانوادگی خودشان شده. او در دوران کودکی حلقه یاقوت مادرش را دزدیده و به فرای هدیه میدهد.
آتش پسر بزرگ خانواده یامان است که به علت سرباز زدن از دستورات پدربزرگش خانه را ترک کرده و به آمریکا رفته بود. پس از سالها به درخواست مادرش به خانه برگشته تا دوباره خانواده گولسوی کنار هم جمع شوند و تجارت خانوادگیشان را از سر گیرند. یامان میخواهد با بازگشت برادرش از عشق کودکیاش خواستگاری کند و این دو برای این لحظه بسیار هیجان دارند. اما اتفاقی غیرمنتظره همه معادلات را برهم میزند. سریال یاقوت کبود داستان سه برادر به نامهای یامان، آتش و اوکان را روایت میکند.
قسمت ۷۴ سریال یاقوت کبود
تو سالن آهنگی پخش میشه و اول از همه عمر و شرمین بلند میشن و کم کم زوج ها به پیست رقص میرن و باهم میرقصن. بعد از تمام شدن رقص آتش انگشتر یاقوت کبود را به یامان پس میده که یامان خودشو کنترل میکنه و میگه درست میگی و همان موقع انگشترو تو انگشت آلینا میکنه و به فرایه نگاه میکنه…. برای خواندن ادامه داستان روی تیتر کلیک کنید.
قسمت ۷۳ سریال یاقوت کبود
گونش با دوستش حرف میزنه و میگه آتش دیشب اومد اینجا به تمام سوالاتم جواب داد حالا نمیدونم باور کنم یا نه! آخه مگه میشه؟ همه جا با فرایه میره به عنوان زنش ولی با من پنهانی قرار بزاره؟ نمیتونم! و باهاش درد و دل میکنه. آتش با باده صحبت میکنه و ازش میخواد که ازش دست بکشه…. برای خواندن ادامه داستان روی تیتر کلیک کنید.
قسمت ۷۲ سریال یاقوت کبود
نوران خواهر عمر به عمارت اومده و همه از دیدنش جا میخورن یکسریا خوشحال و یکسریا استرس میگیرن. نوران به آلینا و جمیله نگاه میکنه و میگه اینجا چخبره؟ نشستن قهوه هم میخورین؟ آلینا میگه من عروس اول شما هستم زن یامان و بچه تو شکمم هم نوه برادرتونه نوران میگه خوبه جمیله خانم در نبود من خوب نقشه هاتو عملی کردی!…. برای خواندن ادامه داستان روی تیتر کلیک کنید.
قسمت ۷۱ سریال یاقوت کبود
فرایه هرجای عمارت را میبینه خاطراتشو با یامان مرور میکنه و بغض میکنه. آتش با مادرش گلفم تو هتل قرار میزاره و باهم درباره وضعیت حرف میزنه و میگه گولسوی ها دارن ورشکست میشن بابابزرگ هم ازدواج کرده گلفم میگه با کی؟ او میگه شرمین انگاری پرستاری بوده گلفم تعجب کرده…. برای خواندن ادامه داستان روی تیتر کلیک کنید.
قسمت ۷۰ سریال یاقوت کبود
فرایه همونجوری که تو بغل یامان هستش به حرف های آتش فکر میکنه و گریه میکنه سپس وقتی دستشو تو دست یامان نمیزاره او کلافه میشه و میگه چیشده؟ تو چرا یهو هستی و یهو نیستی؟ این کارات حال منو بدتر میکنه! و ازش میخواد بره و میگه میخوام تنها باشم. فرایه میره و آلینا که اونارو از دور میبینه…. برای خواندن ادامه داستان روی تیتر کلیک کنید.
قسمت ۶۹ سریال یاقوت کبود
یامان از فرایه میپرسه تو چرا اینجایی باهاش؟ سپس به آتش میگه تو از فرایه چی میخوای که همش دنبالشی؟ سپس به فرایه میگه بیا سوارشو بریم فرایه خشکش زده که در آخر میره کیفشو از ماشین آتش برمیداره و سوار هیچ کدوم از ماشینها نمیشه و میره. یامان دنبالش میوفته و فرایه به حرف های آتش فکر میکنه یامان جلوشو میگیره…. برای خواندن ادامه داستان روی تیتر کلیک کنید.
قسمت ۶۸ سریال یاقوت کبود
آتش با فرایه تو کافه قرار میزاره تا باهاش حرف بزنه. آنجا در حال حرف زدنن که از فرایه میخواد از فرصت استفاده کنه و به خارج از کشور بره برای کار و تحصیل یهو یامان به اونجا میره و با آتش دعوا میکنه که چرا از فرایه دور نمیمونه و داره تلاش میکنه اونارو از هم دور کنه و بعد از بهم ریختن اونجا میره..…. برای خواندن ادامه داستان روی تیتر کلیک کنید.
قسمت ۶۷ سریال یاقوت کبود
صبح زود آتش میره دم در خونه گونش با کلی خرید تا باهم صبحانه درست کنن بخورن. آنها باهم آشپزی میکنن و باهم حرف میزنن و خوش میگذرونن. یامان میره سر قرار با آتش و میگه بشیر کجاست پس؟ آتش میگه مرده وورال کشتش یامان کلافه و عصبی میشه و میگه اون کلید نجات من بود از آلینا!.…. برای خواندن ادامه داستان روی تیتر کلیک کنید.
قسمت ۶۶ سریال یاقوت کبود
فرایه به یامان فکر میکنه و یاد بحث و دعواش باهاش میوفته واسه همین زنگ میزنه بهش تا باهاش حرف بزنه اما میبینه خاموشه. فرایه نگران میشه و به طرف عمارت میره تا به پنجره اتاق یامان سنگ ریزه بزنه. اوکان و هازال در حال فیلم دیدنن که هازال با دیدن فرایه تو حیاط میره پیشش و اوکان هم میره.…. برای خواندن ادامه داستان روی تیتر کلیک کنید.
قسمت ۶۵ سریال یاقوت کبود
باده که به اونجا اومده به آتش میگه دنیا چقدر عجیبه تا دیروز دشمنت بود الان باید بیام بهت تسلیت بگم سپس گونش بغلش میکنه و بهش تسلیت میگه. خیلی نگذشته که دوستان و همکاران وورال اونجا میان و سراغ وورال را میگیرن آتش به گونش نگاه میکنه و میگه از این به بعد وورال در کار نیست …. برای خواندن ادامه داستان روی تیتر کلیک کنید.
قسمت ۶۴ سریال یاقوت کبود
گلفم گریه میکنه که فرایه میبرتش تو اتاقش و آرومش میکنه و میگه شما کار بدی نکردین فقط خواستی از پسرتون محافظت کنین و زندگی خوبی واسش درست کنین خودتونو سرزنش نکنین کار بدی نکردین. وورال میخواد اون مردیو که فکر میکنه پسرشو کشته بکشه که آتش از راه میرسه و ازش میخواد این کارو نکنه…. برای خواندن ادامه داستان روی تیتر کلیک کنید.
قسمت ۶۳ سریال یاقوت کبود
یامان و فرایه باهم دعوا و بحث میکنن و فرایه میگه دقت کردی اصلا ما نمیتونیم یکم باهم حرف بزنیم؟ زود جوش میاری و دعوا میکنی از بچگی هم اینجوری بودی! یامان میگه اینو دیگه از کجا درآوردی؟ کی بهت گفته؟ و بعد از کمی فکر میگه آهن آتش! سپس بعد از کمی بحث بهش میگه خوب این حرفا واسه چیه؟…. برای خواندن ادامه داستان روی تیتر کلیک کنید.
قسمت ۶۲ سریال یاقوت کبود
فرایه به داخل آتلیه میره و دستش میخوره به دکمه ها و میریزه روی زمین که او با هازال شروع میکنن به جمع کردن. آتش با گونش در حال حرف زدنن و گونش میپرسه چرا برنگشتی پیش ملیس؟ او میگه چون نه ملیس دیگه عاشق من بود نه من عاشقش! پیامی برای آتش میاد از طرف مراد وکیل وورال که میگه…. برای خواندن ادامه داستان روی تیتر کلیک کنید.
قسمت ۶۱ سریال یاقوت کبود
آلینا با دیدن اسم بورا روی ظرف بامیه حالش بد میشه و گریه میکنه و میگه بچه ام هنوز به دنیا نیومده بی پدر شد! جمیله آرومش میکنه و میگه به خودت بیا پدر بچه ات یامان گولسویه نه بورا! بورا را هم خدا بیامرزه! یامان و اوکان شب تو شرکت موندن و تمام تلاششونو میکنن تا هرچی سریعتر پول بدست بیارن برای نجات شرکت.…. برای خواندن ادامه داستان روی تیتر کلیک کنید.
قسمت ۶۰ سریال یاقوت کبود
فرایه را یامان میرسونه خونه و ازش میخواد پیاده بشه تا بره به کارهاش برسه اما فرایه که میدونه میخواد بره سراغ آتش میگه هرجا بری میام! یامان میگه باید برم درباره این کارش ازش حساب پس بگیرم! میدونم چرا این کارو کرده! فرایه میگه چرا؟ تو چیکار کردی؟ یامان میگه شب گذشته رفتم بهش گفتم که باید ازت جدا بشه…. برای خواندن ادامه داستان روی تیتر کلیک کنید.
قسمت ۵۹ سریال یاقوت کبود
هازال و اوکان تو اتاق کنار حیاط هستن که هازال از نزدیک شدن اوکان جلوگیری میکنه و میگه چیکار میکنی؟ کسی میبینه! اوکان میگه خوب ببینن ندیدی بلایی که سر فرایه و یامان واسه پنهون کردن عشقشون سرشون اومد چیکار کرد اوضاعو؟ نمیخوام پنهون کنم و گونه اش را می بوسه. وورال پیش آتش رفته و ازش میخواد…. برای خواندن ادامه داستان روی تیتر کلیک کنید.
قسمت ۵۸ سریال یاقوت کبود
یامان درباره حرف های بورا به فرایه میگه که او ازش میخواد اونارو ول کنه مهم خودمونیم مراقب خودت باش. وقتی فرایه از کلانتری بیرون میاد آتش بهش میگه چیشده؟ چرا رفتی پیش خانواده ات دوباره؟ فرایه ماجرارو تعریف میکنه از اومدن جمیله و آلینا تو آپارتمانش و بردن آبروش و بیرون شدنشان از ساختمان آتش بهش میگه…. برای خواندن ادامه داستان روی تیتر کلیک کنید.
قسمت ۵۷ سریال یاقوت کبود
چتین میره دم در خانه فرایه و او با دیدنش جا میخوره. بورا از یامان کمک میخواد که او میگه یه دلیل بیار واسم! او میگه آلینا! همان موقع بشیر از ماشین بیرون میاد و به طرف یامان اسلحه میگیره و ازش میخواد زنگ نزنه به اورژانس یامان میگه چی میگی؟ داره میمیره! سپس باهم بحث و درگیر میشن و یامان اونو از اونجا میفرسته بره…. برای خواندن ادامه داستان روی تیتر کلیک کنید.
قسمت ۵۶ سریال یاقوت کبود
فرایه با شنیدن حرف های مدیر دانشگاه بهم میریزه و از اونجا میره که یامان دنبالش میره و با حرفاش کمی آرومش میکنه و میگه هم واسه این هم واسه خونه یه راه پیدا میکنم سپس میخوان پیاده روی کنن که حالشون بهتر بشه اما اوکان به یامان زنگ میزنه و میگه شرکت بهم ریخته بیا اینجا و او مجبور میشه بره.…. برای خواندن ادامه داستان روی تیتر کلیک کنید.
قسمت ۵۵ سریال یاقوت کبود
باده با خوندن خبری درباره فردی به نام اوزار بولات به خودش میگه پس او کسی که قراره وورال را بکشه تویی اوزار! او نامه ای مینویسه و تو پاکت میزاره و به فردی میده پاکتو و میگه برسه به دست اوزار بولات و بگو وورال هم خیلی سلام رسوند. از مشاور املاک میرن دم در خانه فرایه و هازال و بهشون میگه از دیروز تا الان…. برای خواندن ادامه داستان روی تیتر کلیک کنید.
قسمت ۵۴ سریال یاقوت کبود
اونجا آلینا و فرایه باهم دعواشون میشه و آلینا و مادرش برای آبروریزی شروع میکنن به داد زدن. آتش و گونش باهم کمی حرف میزنن و در آخر گونش میگه که اومده بودم تا مدت طولانی بمونم ولی اتفاق هایی افتاد که فکرشو نمیکردم و باید فرداصبح زود برم سپس به سختی از هم جدا میشن و آتش میره…. برای خواندن ادامه داستان روی تیتر کلیک کنید.
قسمت ۵۳ سریال یاقوت کبود
۳تا برادر میرن به شرکت که بهشون خبر میدن آقا عمر اومدن. آتش ازش میپرسه واسه چی اومدی؟ عمر میگه بی تربیت این چه طرز حرف زدنه اومدم سر کارم! او بهشون خبر میده که دوباره مدیریت کارخانه را به دست گرفتم و میخوام که بهم گزارش بدین! همان موقع از امور مالی میان و عمر را به عنوان مدیر کارخانه با خودش میبره.…. برای خواندن ادامه داستان روی تیتر کلیک کنید.
قسمت ۵۲ سریال یاقوت کبود
جمیله به عمارت برگشته و به چتین میگه که چمدانهامو بیار از این به بعد همونجوری که با گلفم رفتار میکنین باید با منم رفتار کنین و میره داخل. او وقتی گوشی آلینارو میبینه میفهمه که پدر بچه تو شکم آلینا بوراست. او کلافه و عصبی میشه و میره پیش آلینا و میگه تو چیکار کردی؟ میدونی وورال بفهمه که بچه تو شکمت مال بوراست…. برای خواندن ادامه داستان روی تیتر کلیک کنید.
قسمت ۵۱ سریال یاقوت کبود
آلینا به یامان میگه چرا انقدر تعجب کردی؟ میگم بچه دار داریم میشیم! یامان به فرایه میگه مزخرف میگه! به حرفاش گوش نکن! فرایه میره و یامان دنبالش میره که. یامان بهش میگه فرایه حرف های اونو باور نکن! فرایه میگه نمیکنم یامان میگه من حتی دستم بهش نزدم! فرایه میگه میدونم حرفتو باور دارم ولی نتونستمم…. برای خواندن ادامه داستان روی تیتر کلیک کنید.
قسمت ۵۰ سریال یاقوت کبود
دختری به نام گونش تو جاده ماشینش خراب شده که آتش تو مسیر میبینتش و میره تا بهش کمک کنه اما اون دختر میگه خودم درست میکنم و بعد از کمی حرف زدن آتش از اونجا میره. یامان و فرایه رفتن پیش هازال و باهم در حال صبحانه خوردنن. از طرفی آلینا از اتاق بورا از خواب بیدار میشه و میگه چقدر حالت تهوع دارم فکر کنم…. برای خواندن ادامه داستان روی تیتر کلیک کنید.
قسمت ۴۹ سریال یاقوت کبود
آتش به مادرش میگه حرف های سنگینی بهش زدی با اینکه چیزی از واقعیت نمیدونی! آنها باهم بحث میکنن که گلفم از دهنش میپره و میگه دوتا برادر سر این دختر افتادین به جون هم و روی هم اسلحه کشیدین! میفهمی؟ آتش میگه از کجا میدونی این قضیه رو؟ وورال گفته؟ او میخواد در بره که آتش میگه باید جواب این سوالو بدی از کجا فهمیدی؟…. برای خواندن ادامه داستان روی تیتر کلیک کنید.
قسمت ۴۸ سریال یاقوت کبود
آتش و فرایه از یامان میپرسن که حالش چطوره؟ کجاش تیر خورده! انها متوجه میشن که به دستش تیر خورده و به داخل میرن که ببینن اوضاع چجوره. گلفم با وورال دعوا میکنه و میگه تو قاتلی! تو بچه منو کشتی! هرگز نمیبخشمت! همان موقع تک تیرانداز به وورال زنگ میزنه و خبر میده که آتش زنده ست و یامان هم زنده ست…. برای خواندن ادامه داستان روی تیتر کلیک کنید.
قسمت ۴۷ سریال یاقوت کبود
جمیله در حال جمع کردن وسایل آشپزخانه ست و شرمین در حال دلمه درست کردن که جمیله حرص میخوره. گلفم در حال حرف زدنه و میگه که میخوام تمام پرسنلمو عوض کنم همان موقع شرمین میاد که گلفم میگه اجازه نداره کسیو ببینه و ازش میخواد بره اما شرمین میخواد باهاش به خاطر رفتارش دعوا کنه…. برای خواندن ادامه داستان روی تیتر کلیک کنید.
قسمت ۴۶ سریال یاقوت کبود
یامان با فرایه حرف میزنه و بهش این اطمینانم میده که دیگه ولش نمیکنه و شاید این یه شروعی بهتر باشه با بچه مون. عمر خانواده فرایه را صدا زده و بهشون میگه تا حالا خیانت زیاد بهم شده ولی کاری که دخترهای تو کردن باهام محسن قابل هضم نیست کاری کردن که تو خونه خودمون نمیتونیم تو روی همدیگه نگاه کنیم!…. برای خواندن ادامه داستان روی تیتر کلیک کنید.
قسمت ۴۵ سریال یاقوت کبود
آتش شروع میکنه به کتک زدن بورا. بورا بهش میگه حال یامان چطوره؟ آتش اسلحه را میزاره رو سرش و میگه تو کی باشی که اسم داداشمو به زبونت بیاری؟ سپس ازش میخواد دیگه اسم برادرهاش و فرایه را به زبونش نیاره! سپس دستاشو میبنده و سوار ماشینش میکنن و از اونجا میرن به طرف شرکت..…. برای خواندن ادامه داستان روی تیتر کلیک کنید.
قسمت ۴۴ سریال یاقوت کبود
اوکان بورا را میبینه تو حیاط و اسلحه را برمیداره میره سراغش. او میبینه که داره ترمز ماشین را دست کاری میکنه و وقتی از زیر ماشین درمیاد اوکان با اسلحه میگه پاشو و راه بیوفت بورا خوشش میاد ولی اسلحه را ازش میگیره و ورق برمیگرده و او به اوکان میگه راه بیوفت. همه تو سالن جمع شدن و آتش تشکر میکنه از اومدنشون،.…. برای خواندن ادامه داستان روی تیتر کلیک کنید.
قسمت ۴۳ سریال یاقوت کبود
آتش با دیدن عمر و اوکان میپرسه کجا میرین؟ عمر جواب نمیده و به راهشون ادامه میدن آتش آنها را تعقیب میکنه و میفهمه که با وورال قرار داشتن. آتش تنها راهی که به ذهنش میرسه به باده زنگ میزنه و بابت دیشب که بی خبر رفت معذرت خواهی میکنه باده میبخشتش و آتش را به داخل برای خوردن قهوه دعوت میکنه.…. برای خواندن ادامه داستان روی تیتر کلیک کنید.
قسمت ۴۲ سریال یاقوت کبود
عمر به یامان میگه باید ازش جدا بشی فهمیدی؟ تموم شد دیگه! جمیله میره پیش اوکان و بهش میگه که یادتون رفته جونتون دسته منه؟ میرم همه چیزو به وورال میگم! اوکان میگه برو بگو تا به لیستم خودتم اضافه بشی! بورا همه چیزو بورا میدونه جمیله وحشت میکنه و با ترس میره به سمت خونه. فرایه پیش پدرش رفته و ازش معذرت خواهی میکنه…. برای خواندن ادامه داستان روی تیتر کلیک کنید.
قسمت ۴۱ سریال یاقوت کبود
اوکان میگه اینجا چخبره؟ بورا میگه حوصله ام سر رفته گفتم شاید تو هم دلت واسم تنگ شده باشه و اسلحه شو درمیاره و میگه راه بیوفت. یامان به فرایه میگه اگه کسی نفهمه اینجاییم باید بمونیم تا صبح سپس فرایه سردشه که یامان کتشو میده بهش و بغلش میکنه که گرمتر بشه، آتش از دوربینی که تو اون اتاق گذاشته…. برای خواندن ادامه داستان روی تیتر کلیک کنید.
قسمت ۴۰ سریال یاقوت کبود
هازال وقتی با شرمین تنها میشه باهاش درباره جمیله حرف میزنه که شرمین میگه خیر باشه جی میخوای بدونی؟ چرا؟ هازال میگه میخوام کلا بدونم آخه خیلی دوستم فرایه رو اذیت میکنه اینجوری میتونم جلوی کاراشو بگیرنم شنیدم انگار قبلا بهیار بوده ولی نتونستم باور کنم واقعا بهیار بوده؟…. برای خواندن ادامه داستان روی تیتر کلیک کنید.
قسمت ۳۹ سریال یاقوت کبود
شرمین به خانه جمیله رفته که او با دیدنش جا میخوره شرمین به داخل میره که جمیله استرس میگیره و تو یه فرصت ازش میپرسه تو اینجا چیکار میکنی؟ شرمین میگه مثل اینکه اینجا بهت ساخته اومدم یخورده هم من بسازم خودمو. فرایه با بچه تو شکمش حرف میزنه و میگه انگاری بابات نمیاد ما باید بریم پیشش همان موقع یامان سر قرار میاد…. برای خواندن ادامه داستان روی تیتر کلیک کنید.
قسمت ۳۸ سریال یاقوت کبود
وقتی بورا دستشو از روی دهنش برمیداره فرایه بهش میگه من حامله ام بورا میگه شوخی میکنی؟ سپس با اسلحه تهدیدش میکنه و میگه راه بیوفته و از عمارت بیرون میرن سپس سوار ماشینش میکنه و با خودش میبره. آتش سراغ فرایه را از چتین میگیره که او بهش میگه اینجا سر و صدا بود رفت خونه ما استراحت کنه…. برای خواندن ادامه داستان روی تیتر کلیک کنید.
قسمت ۳۷ سریال یاقوت کبود
باده بورا را برده به همونجایی که پرتش کرده بودن اونجا و بورا وقتی دستشو میکنه تو آب همه چیز یادش میاد که وقتی باده ازش میپرسه چیزی یادت اومد؟ بورا میگه پام بسته بود و چیز دیگه ای نمیگه باده میگه باشه پاشو برسونمت خونه برم به کارام برسم. فرایه میخواد بره اتاقش که میبینه در اتاق آلینا و یامان بازه و میره…. برای خواندن ادامه داستان روی تیتر کلیک کنید.
قسمت ۳۶ سریال یاقوت کبود
آتش میگه که میخوام یه کارخانه نساجی بخرم اما یامان مخالفت میکنه و میگه الان باید به فکر مشتری باشیم عمر تایید میکنه که آتش میگه من با پول خودم میخرم اما عمر میگه نمیشه باید تو جلسه هیئت مدیره مطرح بشه و رأی بگیریم آتش میگه باشه و میره. اوکان که از کار و فشارهای عمر کلافه شده میره به کافه پیش هازال و…. برای خواندن ادامه داستان روی تیتر کلیک کنید.
قسمت ۳۵ سریال یاقوت کبود
فرایه با یامان سوار تاکسی میشه و میره به طرف عمارت که فرایه حالش بد میشه و دلش درد میگیره که یامان اونو میبره بیمارستان فرایه وقتی نمیتونه رو پاش وایسه یامان بلندش میکنه و به داخل میبره. او استرس فرایه و بچه شو داره فرایه هم ترسیده و به دکتر میگه صدای بچه رو نمیشنوم چیشده؟…. برای خواندن ادامه داستان روی تیتر کلیک کنید.
قسمت ۳۴ سریال یاقوت کبود
فرایه با عصبانیت بهش میگه تو چجوری میتونی انقدر بد باشی مگه شیطانی؟ و ازش میخواد دست از سرش برداره و دیگه تهدیدش نکنه و میره. عمر میره پیش یامان و از آتش گلگی میکنه که خیلی زیادی بهش بها دادم و میگه میخواد سهام خودش و مادرشو بزنه به نام او اما یامان میگه نمیخوام با این چیزا سرو کله داشته باشم.…. برای خواندن ادامه داستان روی تیتر کلیک کنید.
قسمت ۳۳ سریال یاقوت کبود
هازال بهش میگه داری میری خودتو معرفی کنی آره؟ او تایید میکنه که هازال بغلش میکنه و باهمدیگه خداحافظی میکنن و هازال میگه دلم تنگ میشه واست سپس میگه آزاد شدی میبینمت. آلینا میره پیش جمیله و واسش تعریف میکنه که کاری که خواستیو انجام دادم ولی اصلا توجه نکرد از اتاق رفت بیرون و ازم خواست که ازش فاصله بگیرم.…. برای خواندن ادامه داستان روی تیتر کلیک کنید.
قسمت ۳۲ سریال یاقوت کبود
جمیله یواشکی میره به اتاق سرپ تا ببینه چیزی پیدا میکنه که تهدیدش کنه یا نه که همان موقع سرپ میره داخل و با اسلحه تهدیدش میکنه تا مراقب کارهاش باشه که اتفاقی واسه خودش و دخترش نیوفته. سر میز شام آتش میبینه که یامان نیست میره دنبالش و میارتش سر میز شام. آتش جلوی همه میگه امروز فرایه فارغ التحصیل شد.…. برای خواندن ادامه داستان روی تیتر کلیک کنید.
قسمت ۳۱ سریال یاقوت کبود
هازال پیش فرایه میاد و میگه از فردا باید بیام کارمو شروع کنم و خوشحال میشن. سرپ وقتی میبینه اونا میخوان جایی برن میره جلو و بهشون میگه خریداتونو بدین به من بریم سمت ماشین برسونمتون اونا قبول میکنن. وقتی سرپ تنها میشه دفتری که فرایه توش داشت چیزی مینوشت باز میکنه و میخونه و متوجه باردار بودن فرایه میشه..…. برای خواندن ادامه داستان روی تیتر کلیک کنید.
قسمت ۳۰ سریال یاقوت کبود
جمیله به دخترش زنگ میزنه و میپرسه که کجاست او بهش چیزی نمیگه و تلفنو قطع میکنه. آلینا به خونه سرپ رفته و اونجا سرپ میپرسه چیشد که اومدی اینجا؟ او میگه هیچی اعصابم خورد بود گفتم یه هوایی بخورم بریم بیرون سرپ میگه چه فرقی میکنه که کجا باشیم اینجام سرگرمت میکنم و ازش تعریف میکنه که آلینا ذوق میکنه..…. برای خواندن ادامه داستان روی تیتر کلیک کنید.
قسمت ۲۹ سریال یاقوت کبود
آلینا با گلفم تو سالن نشستن و باهم کل کل میکنن که گلفم بهش میگه با من کل کل نکن پا پیچم نشو! فرایه به هازال میگه میخوام برم یامانو ببینم هازال میگه نمیشه بسه جلوی در جلوی همه بغلشم کردی! فرایه میگه نمیتونم نگرانشم برم سریع ببینمش و بیام فقط یکبار! هازال با کلافگی نگاهش میکنه. آتش با داروهای عمر بالاسر پدربزرگش میره..…. برای خواندن ادامه داستان روی تیتر کلیک کنید.
قسمت ۲۸ سریال یاقوت کبود
هازال به فرایه زنگ میزنه که او ازش میخواد سریع پیشش بیاد چون اصلا حالش خوب نیست. اوکان از شدت استرس زیاد حالش خوب نیست و نمیتونه نفس بکشه سپس ماشینو نگه میداره تا کمی هوا بخوره. آتش به شرکت رفته و با دیدن یاقوز نگهبان شرکت که رو زمین افتاده بالاسرش میره همان موقع پلیسها از راه میرسن و محوطه را میبینن..…. برای خواندن ادامه داستان روی تیتر کلیک کنید.
قسمت ۲۷ سریال یاقوت کبود
اوکان از دور خونه وورال را زیر نظر گرفته که میبینه جمیله به اونجا اومده و میره که جلوشو بگیره اما جمیله زنگو زده بود که همدست وورال میاد و میگه آقا وورال نیستن سپس با اسلحه تهدیدشون میکنه که سوار ماشین بشن سپس سه تایی سوار یه ماشین میشن و راه میوفتن. تو ماشین به سرپ زنگ میزنه و میگه گیرشون انداختم لازم نیست.…. برای خواندن ادامه داستان روی تیتر کلیک کنید.
قسمت ۲۶ سریال یاقوت کبود
عمر هنوز حواس پرتیش ادامه داره که آتش بغلش میکنه و سعی میکنه آرومش کنه اما موفق نمیشه که با درماندگی کنارش رو تخت میشینه. سرپ با دست راست وورال به اسم بشیر که تمام کارهای وورال را میکنه حرف میزنه و بهش میگه که فهمیده کار اوکان بوده اما چیزی به وورال نمیگه و ازش میخواد به اون کمک کنه چون زندگی که داره لایقش نیست.…. برای خواندن ادامه داستان روی تیتر کلیک کنید.
قسمت ۲۵ سریال یاقوت کبود
یامان را به اتاق عمل بردن اما قلبش وایمیسته و بهش شوک میزنن که به زندگی برمیگرده. از طرفی آسیه که دلش درد گرفته بود پیش دکتر رفته و با ترس میگه صدای قلبشو نمیشنوم! چی شده؟ بچه ام زنده ست؟ همان موقع صدای قلب بچه اکو میشه که آسیه خیالش راحت میشه و با خوشحالی میگه زنده ست.…. برای خواندن ادامه داستان روی تیتر کلیک کنید.
قسمت ۲۴ سریال یاقوت کبود
جمیله شبانه میره اتاق فرایه و دستشو میزاره رو دهنش و میگه بیا بریم حیاط حرف بزنیم. فرایه ازش میپرسه چی از جون من میخوای؟ جمیله که برای پاریس رفتن یامان مشکوک شده به همه چیز بهش میگه نه خودت مهمی واسم نه بچه تو شکمت زودتر با آتش ازدواج میکنی آتش بیمه زندگیته اگه بخوای کاری کنی اشتباهی کنی به جفتتون رحم نمیکنم!…. برای خواندن ادامه داستان روی تیتر کلیک کنید.
قسمت ۲۳ سریال یاقوت کبود
اوکان با یامان حرف میزنه و میگه دیگه نمیری؟ یامان میگه روز عروسی میرم اوکان بهش میگه همه چیز درست میشه بهت قول میدم یکم دیگه صبر کن یامان میگه حالت خوبه؟ سپس اوکانو بغل میکنه. آتش با فرایه حرف میزنه و میگه چرا اصلا به من فکر نکردی که باید چیکار کنم با پدربزرگ و مادرم؟…. برای خواندن ادامه داستان روی تیتر کلیک کنید.
قسمت ۲۲ سریال یاقوت کبود
یامان از باده میپرسه دلیل ازدواجشون چی بوده باده میگه نمیتونم بگم قول دادم هرچی هم بگی نمیگم خواهشا همینم بین خودمون بمونه نرو از داداشت بپرس من این وسط بده میشم یامان میره. اوکان تو اتاق باده میره و ازش میپرسه که ماجرا چیه؟ باده میگه هیچی گفتم که چیزی نیست اوکان میگه پس بزار یه چیز دیگه بپرسم.…. برای خواندن ادامه داستان روی تیتر کلیک کنید.
قسمت ۲۱ سریال یاقوت کبود
فرایه میگه من میخوام برم یامان میگه نمیرم داداشم باید بیاد مارو ببینه بعد منو بزنه به حدی که از حال برم تو هم با لذت مارو میبینی. آتش به اتاق میاد و فرایه را صدا میزنه و میگه تو بالکنی؟ فرایه حسابی ترسیده که آتش وقتی جوابی دریافت نمیکنه میره یامان میگه نیومد بعدا بازم امتحان میکنیم و میره که فرایه میشینه و شروع میکنه به گریه کردن.…. برای خواندن ادامه داستان روی تیتر کلیک کنید.
قسمت ۲۰ سریال یاقوت کبود
آتش و فرایه باهم حرف میزنن و آتش میگه نمیخواد درباره اون فرد حرف بزنی دیگه باید به فکر این بچه باشی و همونجوری که بهت قول دادم تا آخرش پیشت میمونم و واسه این بچه به اسم و فامیل خودم شناسنامه میگیرم باده همه حرفاشونو میشنوه و شوکه میشه. بعد از رفتن فرایه آتش صدایی میشنوه و از تکون خوردن پرده میفهمه کسی اونجاست که…. برای خواندن ادامه داستان روی تیتر کلیک کنید.
قسمت ۱۹ سریال یاقوت کبود
فرایه وقتی میخواد قضیه را بگه آتش بهش میگه تو برو تو عزیزم و با یامان دعوا میکنه که تو به چه حقی زن منو سوال پیچ میکنی؟ یامان میگه تو حق داری واقعیتو از زبان خود فرایه بشنوی! آتش باهاش بحث میکنه و ازش میخواد دیگه تو این کارها دخالت نکنه و اگه بخواد چیزیو بفهمه خودش میره از فرایه میپرسه…. برای خواندن ادامه داستان روی تیتر کلیک کنید.
قسمت ۱۸ سریال یاقوت کبود
فرایه وقتی از ماشین پیاده میشه که بره پیش خیاط یامان دوباره باهاش دعوا میکنه و سرش داد میرنه و میگه تو لیاقت پوشیدن این لباسو داری؟ و لباسو رو زمین میندازه و میگه من میگم! نه نداری! فرایه میخواد لباسو برداره و بره که یامان میگیرتش و تو اون کش مکش لباس پاره میشه فرایه گریه میکنه و میگه تنها یادگاری مادرم بود!…. برای خواندن ادامه داستان روی تیتر کلیک کنید.
قسمت ۱۷ سریال یاقوت کبود
آتش وقتی دخترهارو میرسونه به فرایه میگه فردا میریم دنبال کارهای عقد بعدشم مراسم عروسی فرایه میگه لازمه؟ نمیشه یه جشن ساده باشه؟ آتش میگه پدربزرگم اینجوری میخواد نمیخوام ناراحتش کنم یه شبه دیگه خوش میگذره فرایه قبول میکنه و میره. فرایه عکسی از خودشو میبینه که مربوط به یکسال پیش تو استانبوله…. برای خواندن ادامه داستان روی تیتر کلیک کنید.
قسمت ۱۶ سریال یاقوت کبود
فرایه با دوستاش اومدن و فرایه سوار ماشین آتش میشه که اوکان میگه من دخترهارو میارم سپس به داملا میگه تو با آلینا و یامان بیا آنها فکر میکنن اوکان میخواد با هازال تنها بشه اما او میخواد تو این فرصت باهاش حرف بزنه درباره فرایه. فردی به اسم سرپ به خانه وورال رفته که وورال با دیدنش خوشحال شده…. برای خواندن ادامه داستان روی تیتر کلیک کنید.
قسمت ۱۵ سریال یاقوت کبود
یامان به کلبه ای در دل صحرا رفته تا بتونه با خودش کنار بیاد سپس از آنجایی که میدونه همان روز، روز خواستگاری فرایه ست به خاطر همین راه میوفته به طرف عمارت. هازال و داملا با یه چمدون لباس رفتن پیش فرایه تا همشونو تن بزنه و یکیشو برای مراسم انتخاب کنن در آخر پسرهای کالباسی رنگ انتخاب میکنن.…. برای خواندن ادامه داستان روی تیتر کلیک کنید.
قسمت ۱۴ سریال یاقوت کبود
فرایه بعد از دانشگاه سر قرار با آتش میره و میگه اتفاقی افتاده؟ او میگه نه قرار امشب قبل از شام همه چیزو به مامانم بگم گفتم قبلش بهت بگم در جریان باشی فرایه میگه پس امشب میرم پیش هازال خونه نباشم بهتره آتش میگه من دارم سعی میکنم همه چیزو بهتر کنم دلیل نداره فرار کنی کسی نباید با تو بدرفتاری کنه پس دلیلی نداره جایی بری.…. برای خواندن ادامه داستان روی تیتر کلیک کنید.
قسمت ۱۳ سریال یاقوت کبود
جمیله پیش اوکان رفته و میپرسه که مریح چیشد؟ اوکان همه چیزو واسش تعریف میکنه که جمیله گریه میکنه و با عصبانیت میگه چرا بهش کمک نکردی؟ چرا نجاتش ندادی؟ اوکان بهش حمله میکنه و سرش داد میزنه و میگه همه اینا تقصیر توعه! و سرزنشش میکنه سپس بهش میگه از اتاقش بره بیرون او قبول میکنه و از اونجا با گریه میره.…. برای خواندن ادامه داستان روی تیتر کلیک کنید.
قسمت ۱۲ سریال یاقوت کبود
یامان وقتی فرایه را میدزده فرایه تو ماشین داد میزنه که ماشینو نگه داره یامان به راهش ادامه میده و میگه باید به حرفام گوش کنی آنها تو ماشین درگیر میشن که یامان حواسش پرت میشه و میخواست با اتوبوس تصادف کنه که یامان جمعش میکنه و خطر از بیخ گوششون میگذره. فرایه از ماشین پیاده میشه و میخواد بره که یامان جلوشو میگیره…. برای خواندن ادامه داستان روی تیتر کلیک کنید.
قسمت ۱۱ سریال یاقوت کبود
آتش و فرایه به رستوران رفتن و آتش بهش میگه جمیله از کجا فهمیده که بارداری؟ فرایه میگه نمیدونم فقط تو و هازال میدونستین از یه جایی فهمیده دیگه آتش میگه ازدواج میکنیم و همه فکر میکنن این بچه منه و از دست جمیله هم خلاص میشی الانم غذاتو بخور نباید خودتو بچه ات ضعیف بشین. آلینا حاضر شده شب و منتظر یامانه…. برای خواندن ادامه داستان روی تیتر کلیک کنید.
قسمت ۱۰ سریال یاقوت کبود
باده از وورال پدرش میپرسه بورا همیشه اینجا تو بیمارستان میمونه؟ وورال میگه نه میبریمش خونه با تمام تجهیزات همه کار میکنم تا خوب بشه. آدم وورال میره پیشش و میگه سیگنال گوشی بورا را پیدا کردم از وقتی گم شده تو عمارت گولسای هاست اونا جا میخورن. گلفام میره پیش عمر پدرش و ازش میخواد با بچه هاش کاری نداشته باشه…. برای خواندن ادامه داستان روی تیتر کلیک کنید.
قسمت ۹ سریال یاقوت کبود
یامان پشت سر داملا به داخل خانه هازال میره و هازال با دیدنش عصبی میشه و باهاش دعوا میکنه که یامان میگه تو دخالت نکن هازال من باید باهاش حرف بزنم یه واقعیتیو بگم اونم باید بهم توضیح بده. فرایه باهاش بحث میکنه و در آخر تایید میکنه که یکسال با آتش حرف میزده و ازش مخفی کرده بوده یامان میگه یعنی از توجهش به خودت خوشت میومد؟…. برای خواندن ادامه داستان روی تیتر کلیک کنید.
قسمت ۸ سریال یاقوت کبود
فرایه با هازال تو دانشگاه که آتش بهش میگه من یکم حالم خوب نیست میتونیم حرف بزنیم؟ او میگه آره من دانشگاهم آتش میگه باشه میام اونجا. یامان و اوکان تو جلسه عمر با وورال و باده نشستن و باهم صحبت میکنن درباره کار که به وورال زنگ میزنن و خبر میدن که پسرت الان تو بیمارستانه وورال شوکه میشه و با عمر و باده به اونجا میرن.…. برای خواندن ادامه داستان روی تیتر کلیک کنید.
قسمت ۷ سریال یاقوت کبود
صبح زود سر میز صبحانه فرایه با برادرش حرف میزنه درباره کار کردنش تو استانبول بعد از فارغ التحصیلی اما چتین بهش میگه لازم نیست میخوای بری بابارو بندازی گردن من؟ آقا عمر داره به کارخانه جدید میزنه باهاش حرف میزنم برو اونجا کار کن ولی فرایه میگه کارخانه تو استانبول خیلی خوبه چتین میگه بری بابارو میزاریم تو یه خانه سالمندان…. برای خواندن ادامه داستان روی تیتر کلیک کنید.
قسمت ۶ سریال یاقوت کبود
هازال بعد از رفتن یامان با آلینا از شوک درمیاد و میره پیش فرایه و ازش میپرسه اینجا چخبره؟ فرایه میگه بریم بیرون همه چیزو واست تعریف کنم. آلینا تو ماشین مدام درباره عروسی و چیزهایی که دوست دارد باهاش حرف میزنه اما یامان اصلا بهش توجهی نمیکنه و فکرش درگیر فرایه ست.…. برای خواندن ادامه داستان روی تیتر کلیک کنید.
قسمت ۵ سریال یاقوت کبود
محسن و پسر و عروسش نگران حال فرایه هستن و هرچی زنگ میزنن میبینن که برنمیداره. فرایه مرخص میشه که اتش گوشیشو میده و میگه زنگ بزن به خونه حتما نگرانت شدن او به برادرش زنگ میزنه و میگه هازال مریض شده بود اومدم باهاش بیمارستان برادرش میگه باشه بیا خونه حرف میزنیم. یامان از دور فرایه و آتشو میبینه…. برای خواندن ادامه داستان روی تیتر کلیک کنید.
قسمت ۴ سریال یاقوت کبود
آلینا وقتی به خانه برمیگرده به فرایه میگه که تا الان پیش شوهر خواهرت بودم فرایه میگه پیش کی بودی؟ آلینا میگه چون دیگه بهم حلقه داده و همه چیز داره علنی میخواد بشه بهت معرفیش میکنم شوهرخواهرت یامانه. فرایه شوکه شده و میگه چی؟ چی میگی؟ آلینا میگه که من بهت میگفتم که اونم منو دوست داره ولی تو باور نمیکردی…. برای خواندن ادامه داستان روی تیتر کلیک کنید.
قسمت ۳ سریال یاقوت کبود
یامان میره پیش اوکان تو اتاقش و میگه چیشد؟ چرا نگفتی تو کدوم بیمارستان رفتی؟ اوکان با ترس واسش ماجرارو تعریف میکنه و گریه میکنه یامان میگه تو دیوونه شدی پسر؟ چرا اینکارو کردی؟ اگه به یکی گفته باشه که میاد خونه ما چی؟ اوکان با ترس و گریه میگه اگه اینجوری بود تا الان یه نفر پیگیریشو کرده بود هان؟…. برای خواندن ادامه داستان روی تیتر کلیک کنید.
قسمت ۲ سریال یاقوت کبود
سر میز شام بورال باکیلجی با پدربزرگ پسرها عمر درباره یکی کردن سرمایه ها و اینکه آتش دیگه اینجا کار راه بندازه حرف میزنن سپس از آتش میپرسه فکر ازدواج کردن تو سرت نیست؟ آتش از قصد میگه چرا با یکی تو رابطه ام ایشالله به زودی ازدواج میکنیم همگی جا میخورن و باده به بهونه آماده کردن دسر میره تو آشپزخانه…. برای خواندن ادامه داستان روی تیتر کلیک کنید.
قسمت ۱ سریال ترکی یاقوت کبود
قسمت ۱ سریال یاقوت کبود
فرایه منتظر یامان هست تا شب تولدشو باهم جشن بگیرن که وقتی یامان از راه میرسه با حالی داغون بهش میگه یادم رفته بود خیلی سرم شلوغ بود فرایه متوجه میشه که مثل همیشه نیست و میگه پس گفتی سورپرایز داری اونم فراموش کردی آره؟ یامان اسلحه درمیاره که فرایه جا میخوره. از تو خونه صدای شلیک میاد و فرایه اونجارو آتیش میزنه…. برای خواندن ادامه داستان روی تیتر کلیک کنید.