خلاصه داستان فصل ششم قسمت اول تا آخر سریال ترکی سیب ممنوعه
سریال ترکی سیب ممنوعه که از سال ۲۰۱۸ به نمایش درآمد، ساختار روایتی آن پر از خیانت و تنش های خانوادگی است و مورد توجه بسیاری از مخاطبان واقع شد. موضوع پر از فتنه، اما با این حال دارای صحنههای طنز این سریال، بسیار مورد پسند مخاطب واقع شد. ۵ فصل از این سریال پرطرفدار تا کنون پخش شده است حال دوبله فارسی فصل ششم این سریال پخش خودش را از شبکه جم تیوی آغاز کرده است. این سریال جذاب روزهای زوج راس ساعت ۲۰:۰۰ بر روی آنتن می رود. سناریو سریال سیب ممنوعه به گونهای است که لحظه به لحظه تغییر میکند و پیشبینی آن سخت است. در این فصل با کاراکتر پرطرفدار چاتای خداحافظی شده است. با ما همراه باشید تا خلاصه داستان قسمت به قسمت این سریال را باهم بخوانیم.
خلاصه داستان کلی سریال ترکی yasak elma
زینب و ییلدیز (ستاره) دو خواهر هستند که به هم بسیار وابسته هستند ولی این دو خواهر آروزهای کاملا متفاوتی دارند. ییلدیز پس از آشنایی با شاهزاده اشراف، اند آرگون تغییر می کند. اندر برای رهایی از همسر هالیت آرگون، ییلدیز را به کار می گیرد. وقتی این اتفاقات در زندگی ییلدیز می افتد، شرکتی که زینب در آن کار می کند از طرف علیخان تاش دمیر خریداری می شود. علیهان کارمندی خشن، پررو و ثروتمندی هست. تصادف های زینب و علیهان در مدت کوتاهی به جذابیت تبدیل می شود. چیزی که زینب نمی داند این است که علیهان شریک و برادر زن دوم هالیت می باشد.
قسمت ۴۹۰ سریال سیب ممنوعه
در خانه ییلدیز زده میشه که میبینه یه مرد سن دار به اونجا اومده اسما ازش میپرسه که شما؟ او میگه محمدعلی هستم دوست پدر سادایی اومدم بهش یکسری خوراکی با سبزی بدم اسما خیلی سرد جوابشو میده تا سریع بره اما محمدعلی ازش خوشش اومده و میگه شما خودتونو معرفی نمیکنین؟……. برای خواندن ادامه خلاصه داستان روی تیتر کلیک کنید.
قسمت ۴۸۹ سریال سیب ممنوعه
همگی در حال آماده شدنن تا یه شام خانوادگی قبل از ازدواج کومرو و جانر باهم بخورن. همگی به رستوران رفتن و هاندان میگه بعد از ماه عسل خونه خالی میشه و شما میرین یکراست خونه خودتون، دوعان میگه البته اتاقتون تو مالدیو هم آماده ست و با هواپیما شخصی میرین همگی تشویقش میکنن و به سلامتی کومرو و جانر نوشیدنی می نوشند……. برای خواندن ادامه خلاصه داستان روی تیتر کلیک کنید.
قسمت ۴۸۸ سریال سیب ممنوعه
اندر با ییلدیز تو رستوران هستن و اندر بهش میگه این که الان این شدی من باعثش بودم حتی ازدواجت با دوعان! آنها باهمدیگه در این باره صحبت و کل کل میکنن..…. برای خواندن ادامه خلاصه داستان روی تیتر کلیک کنید.
قسمت ۴۸۷ سریال سیب ممنوعه
اسما برای اینکه زینب را عطا دور کنه با سادایی نقشه میکشن که خودشونو تو نقش فالگیر ببرن و برن پیش مادر عطا که طرفدار فال هستش و از اون طریق بخواد رابطه زینب و عطارو بهم بزنه.…. برای خواندن ادامه خلاصه داستان روی تیتر کلیک کنید.
قسمت ۴۸۶ سریال سیب ممنوعه
مته میاد پیش دوعان و بهش میگه که جولیا به انفرادی منتقل شده دوعان میگه خیلی خوبه و بهش میگه که یه وقت ملاقات تلفنی واسش جور کنه. هاندان و اندر و ییلدیز در حال توافق هستن.…. برای خواندن ادامه خلاصه داستان روی تیتر کلیک کنید.
قسمت ۴۸۵ سریال سیب ممنوعه
ییلدیز و اندر ماجرارو برای امیر و جانر تعریف میکنن و باهمدگیه نقشه میکشن تا برن داخل اتاق قبل از اومدن هرکسی از اونجا ببرنش. اون دختر وقتی به هوش میاد.…. برای خواندن ادامه خلاصه داستان روی تیتر کلیک کنید.
قسمت ۴۸۴ سریال سیب ممنوعه
موقع تزریق ییلدیز از خواب بیدار میشه و با جولیا درگیر میشه هاندان وارد میشه و با چیزی میزنه تو سر جولیا ییلدیز میره پیش بچه هاش و به هاندان میگه…. برای خواندن ادامه خلاصه داستان روی تیتر کلیک کنید.
قسمت ۴۸۳ سریال سیب ممنوعه
کومرو پیش پدرش میره و درباره ی مادرش هاندان و اندر حرف میرنه که باهمدیگه مسابقه گذاشتن و حتی از لباس عروس پوشیدن دیروز باهاش حرف میزنه دوعان جا میخوره. کومرو بهش میگه که من دیگه با اونا به کارهای عروسی نمیرسم سپس بعد از کمی حرف زدن دوعان از اونجا میره به سمت شرکت.…. برای خواندن ادامه خلاصه داستان روی تیتر کلیک کنید.
قسمت ۴۸۲ سریال سیب ممنوعه
کومرو به جانر میگه من شنیدم تو اورژانس چی گفتی، جانر خجالت میکشه کومرو بعد از کمی حرف زدن درباره رابطشون میگه من میخوام الان به چیزی بهت بگم اونم اینکه منم خیلی دوست دارم جانر! جانر شوکه میشه و وقتی به خودش میاد از خوشحالی داد میزنه و همدیگرو بغل میکنن.…. برای خواندن ادامه خلاصه داستان روی تیتر کلیک کنید.
قسمت ۴۸۱ سریال سیب ممنوعه
سادایی دوعان را تعقیب میشکنه که میبینه او به یه خانه رفته که دوتا بچه به سمتش میدوند و بغلش میکنن. سادایی به خودش میگه ای بگم خدا چیکارت کنه دوعان بازم یکی دیگه؟ من چجوری به زن داداش ییلدیز بگم آخه! سپس میره. اندر و بقیه به منطقه کونکاپی رفتن و ازشون میپرسن که دیشب اینجا چخبر بوده…. برای خواندن ادامه خلاصه داستان روی تیتر کلیک کنید.
قسمت ۴۸۰ سریال سیب ممنوعه
اندر برای گودپای پارتی ییلدیز رفته لباس بخره و یخورده خرید کنه که هاندان را اونجا میبینه و بهش میگه تو که گفتی یکسر میخوای بیای و بری فکر نمیکردم خرید بری! آنها باهم کمی حرف میزنن و هاندان میگه خیلی خرید نکردی؟ نکنه هدیه عروسی کومرو و جانر هم لباس خریدی!…. برای خواندن ادامه خلاصه داستان روی تیتر کلیک کنید.
قسمت ۴۷۹ سریال سیب ممنوعه
جانر با نادر تو رستوران نشستن و در حال حرف زدنن که هاندان به اونجا میره ولی با دیدن نادر میفهمه که اندر و ییلدیز از قصد الکی ازش تعریف کردن که به اونجا بره. اندر با نادیده در حال حرف زدنه و میگه که الان داداشت با دیدن دوست من کلا اون زنرو یادش میره.…. برای خواندن ادامه خلاصه داستان روی تیتر کلیک کنید.
قسمت ۴۷۸ سریال سیب ممنوعه
جانر و امیر به رستوران میرن و تظاهر میکنن که اتفاقی نادر و نامزدشو دیدن نادر ازشون میخواد تا سر میزشون بشینن. جانر و امیر شروع میکنن به صحبت کردن و امیر میگه خواهر من بهم گفت که دختری که دوسش دارم یه مشکلی داره ولی منم باور نکردم اما بعدا چیشد؟…. برای خواندن ادامه خلاصه داستان روی تیتر کلیک کنید.
قسمت ۴۷۷ سریال سیب ممنوعه
تو درگیری سلیم رو زمین میوفته که کومرو میترسه و دوعان اونو از اونجا میبره و به مته میگه که به کارها رسیدگی کنه. بعد از چند دقیقه پلیس به اونجا میاد و مته با بقیه را از اونجا میبرن. فردای آن روز دوعان ماجرارو برای ییلدیز تعریف میکنه و او نگرانی خودشو بهش میگه که ترسیدم تو اتفاقی واست افتاده باشه!…. برای خواندن ادامه خلاصه داستان روی تیتر کلیک کنید.
قسمت ۴۷۶ سریال سیب ممنوعه
ییلدیز پیش جانر و سادایی میره و میگه فهمیدین الان چی فهمیدم؟ این که توچه ۱۰٪ جاسوسه جولیاست جانر میگه که اینطور! تازه گذشته جالبی هم نداشته و به ییلدیز میگه که چجوری بوده ییلدیز جا میخوره و میگه به موقعش امیرو از دستش نجات میدم! تو ماشین جولیا به اصلان میگه توچه دیگه باید کنار بره دیگه.…. برای خواندن ادامه خلاصه داستان روی تیتر کلیک کنید.
قسمت ۴۷۵ سریال سیب ممنوعه
جولیا با اصلان حرف میزنه و میگه نباید این ازدواج ییلدیز و دوعان سر بگیره! اصلان میگه نقشه ای داری؟ جولیا تایید میکنه و میگه دیگه موقعشه از افرادی که بهشون آموزش دادیم استفاده کنیم و به توچه اشاره میکنه. اصلان میگه خوب فکری داری؟ چیکار میخوای بکنی؟.…. برای خواندن ادامه خلاصه داستان روی تیتر کلیک کنید.
قسمت ۴۷۴ سریال سیب ممنوعه
سادایی با جانر به همراه عطا لباس های پینت بال را پوشیدن و وارد مزرعه جولیا میشن. ادم های جولیا آنهارو گیر میندازن و میگن اینجا چیکار میکنین؟ سپس با خودشون به طرف اصطبل میبرنشون. آنها به امیر خبر میدن که چند مرد غریبه را پیدا کردن تو مزرعه. امیر با دیدن اونا جا میخوره و میگه شما اینجا چیکار میکنین؟.…. برای خواندن ادامه خلاصه داستان روی تیتر کلیک کنید.
قسمت ۴۷۳ سریال سیب ممنوعه
ییلدیز با دوعان در حال حرف زدنن درباره آینده ست که دوعان میگه روزهای خیلی خوبی در انتظارمونه باهم پیر میشیم بچه هامون بزرگ میشن! ییلدیز تو خیالاتش به آینده میره، او خودشو میبینه که اضافه وزن گرفته و یخورده پیر شده بعد از چند دقیقه هاندان به اونجا میاد او هم پیر شده و موهاش سفید شده.…. برای خواندن ادامه خلاصه داستان روی تیتر کلیک کنید.
قسمت ۴۷۲ سریال سیب ممنوعه
هاندان از جولیا خواهش میکنه تا ازش بگذره اما جولیا میگه خیلی دیر شده دیگه و میخواد بره که هاندان میگه اما همه ی حرفاتو جمال هم شنیده! اصلان و جولیا جا میخورن که هاندان گوشیشو برمیداره و به جمال میگه پشت خطی؟ همه ی حرفارو ضبط کردی؟.…. برای خواندن ادامه خلاصه داستان روی تیتر کلیک کنید.
قسمت ۴۷۱ سریال سیب ممنوعه
دوعان به ییلدیز درباره ورشکستگیش و اینکه تو بحران بد مالی هست حرف میزنه ییلدیز شوکه میشه و میگه چی داری میگی؟ من چجوری میتونم بهت کمک کنم؟ دوعان میگه اگه خونه را تو ذهن بانک بزاریم و وام بگیریم و یکیشو بفروشیم خوب میشه ییلدیز میگه یعنی در این حد؟…. برای خواندن ادامه خلاصه داستان روی تیتر کلیک کنید.
قسمت ۴۷۰ سریال سیب ممنوعه
توچه با شنیدن حرف های جولیا میگه نمیدونستم اینجوری دوعان با ییلدیز آشنا شده! زینب بع خانه دوعان میره و به ازگی میگه میخوام با کومرو حرف بزنم کومرو با عصبانیت پیشش میره و بهش میگه با چه رویی اومدی اینجا؟! زینب میگه اومدم به خاطر سلیم فقط بگم ماجرا چیه میخوای بشنوی یا نه؟.…. برای خواندن ادامه خلاصه داستان روی تیتر کلیک کنید.
قسمت ۴۶۹ سریال سیب ممنوعه
سلیم به کومرو زنگ میزنه و ازش میپرسه دیشب بهت زنگ زدم ولی چرا جواب ندادی! کومرو با کلافگی و عصبانیت میگه من خیلی واسم غرور مهمه و دنبال کسی نمیوفته ولی من تورو دوست دارم و این دیوارمو شکستم اما بیشتر از این نمیتونم این رفتارو تحمل کنم! سلیم معذرت خواهی میکنه و میگه باشه تو حق داری.…. برای خواندن ادامه خلاصه داستان روی تیتر کلیک کنید.
قسمت ۴۶۸ سریال سیب ممنوعه
اندر و جانر به رستوران هتل رفتن و اونجا با نادیده خانم کسی که نوبت نمک تراپیشونو دردیده بود روبرو میشن. انهاکنار میز اندر اینا میشینن. اندر و نادیده باهمدیگه کل کل میکنن و به همدیگه از کارهایی که کردن میگن و متوجه میشن شبیه همدیگه آن. در آخر اندر میگه من حبس کشیدم اما نادیده میگه من حبس نکشیدم.…. برای خواندن ادامه خلاصه داستان روی تیتر کلیک کنید.
قسمت ۴۶۷ سریال سیب ممنوعه
دوعان با اون پسر بچه محمد به محله شون میره. مادر محمد، ملک دوعان را به داخل خونه دعوت میکنه. دوعان بهش میگه میخوام تمام بچه هاتونو بورسیه تحصیلی کنم تا درس بخونن چون بچه ها نباید تو خیابون کار کنن خدایی نکرده به راه های خلاف کشیده میشن، به همسرتون هم تو درمان کمک میکنم..…. برای خواندن ادامه خلاصه داستان روی تیتر کلیک کنید.
قسمت ۴۶۶ سریال سیب ممنوعه
سلیم طبق نقشه ای که با جولیا کشیده به کومرو زنگ میزنه و ازش میخواد تا همدیگرو به عنوان دوتا دوست ببینن اما به کسی چیزی نگن کومرو هم قبول میکنه و برای شب باهم قرار میزارن. امیر میره پیش زینب و باهاش حرف میزنه و میگه من شب میخوام برم با دوستام دیسکو و خوش بگذرونم ولی توچه نمیزاره.…. برای خواندن ادامه خلاصه داستان روی تیتر کلیک کنید.
قسمت ۴۶۵ سریال سیب ممنوعه
اندر به هاندان میگه من با جانر دارم میرم یه قرار کاری زود میام اگه میخوای کنسلش کنم پیشت بمونم! هاندان میگه نه برو ولی باید بدونی که این کار جواهرات امکان داره مختل بشه چون نمیدونم چقدر از ارثش به من میرسه باید ببینیم چی میشه اندر میگه میدونم و بعد از چند دقیقه از اونجا میره..…. برای خواندن ادامه خلاصه داستان روی تیتر کلیک کنید.
قسمت ۴۶۴ سریال سیب ممنوعه
اندر از گالری جواهراتش به فردی به نام عثمان زنگ میزنه و ماجرای اینکه همسرش فهمیده بوده که دوتا گردنبند خریده بوه میگه او جا میخوره و میگه ولی من ازتون همچین چیزی انتظار نداشتم! اندر عذرخواهی میکنه و میگه من مشکلو خودم حل میکنم فقط زنگ زدم که اطلاع داشته باشین و بگم خیالتون راحت باشه.…. برای خواندن ادامه خلاصه داستان روی تیتر کلیک کنید.
قسمت ۴۶۳ سریال سیب ممنوعه
هاندان با اندر درباره طلاق زینب با انگین صحبت میکنن که انگین میگه چند روز دیگه تموم میشه اندر میگه چرا انقدر طول کشید طلاقتون؟ انگین میگه چطور؟ اندر میگه هیچی همینجوری آخه طلاق من و دوعان خیلی زود انجام شد واسم سوال شد! هاندان بهش میگه نکنه ازت پول میخواد!؟.…. برای خواندن ادامه خلاصه داستان روی تیتر کلیک کنید.
قسمت ۴۶۲ سریال سیب ممنوعه
جولیا پیش ییلدیز میره و باهمدیگه صحبت میکنن. جولیا بهش میگه دوعان ازم خواست تا بیام باهات حرف بزنم و بگم که چیزی بین ما نیست فقط باهمدیگه درد و دل میکنیم اما ییلدیز میگه من این دوستی چندشتونو قبول ندارم! جولیا میگه میدونی که دوعان از من نمیگذره! ییلدیز میگه انقدر اعتماد به نقش کاذب خوب نیست!.…. برای خواندن ادامه خلاصه داستان روی تیتر کلیک کنید.
قسمت ۴۶۱ سریال سیب ممنوعه
جولیا به دوعان زنگ زده و درباره اتفاقی که برای کومرو افتاده خودشو ناراحت نشون میده و میگه شب با کومرو بیاین اینجا یا بریم بیرون تا حالش بهتر بشه منم اصلانو میارم اونا فازشون نزدیک به همه دوعان قبول میکنه و میگه فکر خوبیه. انگین اندر را با خودش به خانه میبره که میبینن هاندان اونجاست و جا میخورن..…. برای خواندن ادامه خلاصه داستان روی تیتر کلیک کنید.
قسمت ۴۶۰ سریال ترکی سیب ممنوعه (فصل ششم)
قسمت ۴۶۰ سریال سیب ممنوعه
کومرو با گریه از سالن بیرون میره. وقتی مراسم تموم میشه و امیر به خانه برمیگرده و تمام ماجرایی که پیش اومده بود را برای ییلدیز و اسما و زینب تعریف میکنه. آنها تعجب میکنن و دلیل این کار کورو را نمیفهمن که زینب میگه من میدونستم انها تعجب میکنن و میگن چی؟ تو میدونستی؟.…. برای خواندن ادامه خلاصه داستان روی تیتر کلیک کنید.
قسمت ۴۵۹ سریال سیب ممنوعه
اندر به خانه انگین میره و اونجا درباره مراسم رونمایی از برند جواهراتشون صحبت میکنه انگین هر موقع میخواد صحبت کنه اندر اجاره نمیده و اونو تو موقعیت قرار میده انگین بعد از رفتن اندر به خودش میگه الکی الکی دارم شریک میشم اصلا نمیدونم چیشد؟! ییلدیز میز ناهار را چیده و جولیا با دوعان به اونجا میان.…. برای خواندن ادامه خلاصه داستان روی تیتر کلیک کنید.
قسمت ۴۵۸ سریال سیب ممنوعه
سلیم با ازگی تو رستوران هستن که سلیم برای اینکه او را امتحان کنه بهش میگه من نمیخوام چیزی بینمون مخفی بمونه واسه همین میخوام بگم که تو دوران دانشگاهم یه دوست دختر آمریکایی داشتم که دو ماه باهاش ازدواج میده بودم ازگی میگه همین؟ خوب این متعلق به گذشته ات هست سلیم میگه آره ولی میخواستم.…. برای خواندن ادامه خلاصه داستان روی تیتر کلیک کنید.
قسمت ۴۵۷ سریال سیب ممنوعه
سلیم به ازگی زنگ میزنه و میگه میخواستم برم اتاق عمل گفتم قبلش بهت زنگ بزنم صداتو بشنوم و ازش میپرسه سرکاری؟ ازگی تایید میکنه و میگه دو ساعت دیگه بیرون میزنم سلیم میگه باشه عزیزم. سلیم که جلوی در گلفروشی بود از اینکه بهش دروغ گفته بهم میریزه. اسما تو خانه جولیا میره پیش خدمتکار تو آشپزخانه و پارچ را میشکنه.…. برای خواندن ادامه خلاصه داستان روی تیتر کلیک کنید.
قسمت ۴۵۶ سریال سیب ممنوعه
امیر با توچه سر قرار رفته و باهمدیگه در حال صحبت کردن و چای خوردن هستن که توچه ازش میخواد خودش باشه و خودشو تغییر نده. سلین اونارو میبینه و پیششون میره و شروع میکنه با امیر گرم گرفتن و خودمانی حرف زدن سپس به توچه اشاره میکنه و میگه دوست دخترته؟ امیر میگه نه دوستمه باهم داریم چای میخوریم.…. برای خواندن ادامه خلاصه داستان روی تیتر کلیک کنید.
قسمت ۴۵۵ سریال سیب ممنوعه
جمیل به هاندان زنگ میزنه و میگه فهمیدم اون گل فروشی که سلیم بهش کمک میکنه همون ازگی خدمتکار خونه آقا دوعانه هاندان جا میخوره و میگه واقعا؟ یعنی اونو به من ترجیح داده؟ مگه میشه؟! ییلدیز به اسما میگه اومده به من میگه میخواد با جولیا روبروم کنه! اسما میگه پس وقتی اینو گفته یعنی رابطه خاصی باهم ندارن.…. برای خواندن ادامه خلاصه داستان روی تیتر کلیک کنید.
قسمت ۴۵۴ سریال سیب ممنوعه
سلن دختر عمه سادایی شب به خانه ییلدیز میره و از ییلدیز به خاطر مهمان نوازی و اینکه اجازه داده در خانه آنها به صورت موقت ساکن بشه تشکر می کنه جولیا به دوعان زنگ میزنه و میگه اندر و ییلدیز دارن با من کلنجار میرن ییلدیز صفحه اینستاگرام منو هک کرده و یه شعر کودکانه به اشتراک گذاشته که در آن شعر از من و تو هم اسم برده.…. برای خواندن ادامه خلاصه داستان روی تیتر کلیک کنید.
قسمت ۴۵۳ سریال سیب ممنوعه
کومرو نشسته تو سالن که جانر میره پیشش و میگه چیزی شده؟ کومرو میگه نه فقط یخورده بدن درد دارم کوفته ام میرم ماساژ بعد میرم سرکار جانر میگه اگه اینجوری کار کنی به زودی اخراج میشی کومرو میگه وا مگه واسه همچین چیزهایی اخراج میکنن؟ جانر میگه بله توقع داشتی مدال افتخار بدن؟…. برای خواندن ادامه خلاصه داستان روی تیتر کلیک کنید.
قسمت ۴۵۲ سریال سیب ممنوعه
کومرو طبق قولی که به جانر داده بود به دکتر میگن بیاد خونه تا کومرو را جلوی امیر معاینه کنه او بهشون میگه شما که سالم سالمین! مشکلی نیست کومرو و جانر تعجب میکنن و میگن یعنی خوب شدم یا جواب آزمایش اشتباه بوده؟ دکتر میگه نمیدونم ولی الان شما حالتون خوبه و مشکلی نیست امیر تعجب میکنه..…. برای خواندن ادامه خلاصه داستان روی تیتر کلیک کنید.
قسمت ۴۵۱ سریال سیب ممنوعه
امیر با سادایی و جانر به محله ای میرن و امیر از یه فروشنده درباره جولیا میپرسه که همان موقع توچه دستیار جولیا که داشته میرفته میشنوه و میگه شما دنبال مزرعه جولیا میگردین؟ امیر تایید میکنه و درباره سادایی میگه که مدافع حقوق حیواناته و دامپزشکی معرفیش میکنه توچه میگه باشه پس دنبالم بیاین..…. برای خواندن ادامه خلاصه داستان روی تیتر کلیک کنید.
قسمت ۴۵۰ سریال سیب ممنوعه
هاندان وقتی میخواد بره خونه اندر سلیم را میبینه که با یه دسته گل به خانه ییلدیز رفت هاندان حرص میخوره و میگه باورم نمیشه! نمیفهمم یعنی با زینب واقعا رابطه داره؟ جمال میگه فکر نکنم آقا انگین هم اونجاست، هاندان میگه چی میگی؟ داداش من ترسوعه بزن تو سرش هیچ کاری نمیکنه!.…. برای خواندن ادامه خلاصه داستان روی تیتر کلیک کنید.
قسمت ۴۴۹ سریال سیب ممنوعه
جانر سریع به کومرو زنگ میزنه و میگه کجایی؟ سر صبحی بابات منو سوال پیچ کرد! کومرو میگه حلش میکنم نمیدونی تو چه حالیم اصلا نمیخوام حالم بد بشه جانر میگه خودت زنگ برن به بابات یه چیزی بگو کومرو قبول میکنه. اندر و ییلدیز همزمان به دوستای خودشون و دوستای مشترکشون پیام میدن و دعوتشون میکنن.…. برای خواندن ادامه خلاصه داستان روی تیتر کلیک کنید.
قسمت ۴۴۸ سریال سیب ممنوعه
ییلدیز وقتی به خانه میره مادرش ازش میپرسه جلسه تنفس درمانی چطور گذشت؟ ییلدیز میگه نه تنها راه تنفسم باز نشد بلکه بسته هم شد! اندر به اتاق پیش دوعان میره و حالشو میپرسه دوعان میگه خوبم باید حرف بزنیم اندر میگه خوب بگو میشنوم دوعان میگه دیگه وقتش رسیده که از جدا بشیم اندر میگه چی؟.…. برای خواندن ادامه خلاصه داستان روی تیتر کلیک کنید.
قسمت ۴۴۷ سریال سیب ممنوعه
دوعان تو حیاط جلوی ییلدیز را میگیره و بهش میگه من فقط میخواستم با دخترمون راحت باشی ییلدیز میگه ما اصلا باهم رابطه ای نداریم که تو واسه من هدیه میگیری اگه میخوای هدیه بگیری واسه زنت بگیر! دوعان سعی میکنه آرومش کنه و میگه منظور خواستی نداشتم اما ییلدیز میگه تو ترسویی اگه میخوای.…. برای خواندن ادامه خلاصه داستان روی تیتر کلیک کنید.
قسمت ۴۴۶ سریال سیب ممنوعه
اندر به اتاق دوعان میره و بهش میگه واست سورپرایز دارم دوعان میپرسه خوبه اون چیه؟ اندر میگه شب عید میریم مالدیو هم ماه عسلمون هم مسافرت میریم دوعان جا میخوره که اندر میگه چیشد؟ دوعان میگه هیچی فکر خوبیه ولی این روزها خیلی سرم شلوغه ۵ روز نمیتونم از اینجا دور باشم!.…. برای خواندن ادامه خلاصه داستان روی تیتر کلیک کنید.
قسمت ۴۴۵ سریال سیب ممنوعه
ییلدیز از امیر و سادایی خواسته تا یه نفر را اجیر کنن که نقش دوست پسرشو بازی کنه سپس حاضر میشه و میره پایین. او ییلدیز سو را به دوعان میده و میخواد بره که دوعان بهش میگه کجا؟ ییلدیز میگه من قرار دارم که دوعان بهم میریزه و کنجکاو میشه همان موقع یه ماشین تشریفاتی میاد و ییلدیز سوار ماشین میشه و میره.…. برای خواندن ادامه خلاصه داستان روی تیتر کلیک کنید.
قسمت ۴۴۴ سریال سیب ممنوعه
زینب به سادایی زنگ میزنه و میگه میخوای ببخشمت؟ سادایی تایید میکنه که زینب میگه پس وسایلمو جمع کن و برام بیار سادایی میگه باشه ولی کجا؟ زینب میگه خونه انگین دستش درد نکنه بهم اینجا اتاق داده سادایی قبول میکنه بعد از قطع تماس سادایی میره پیش اسما و بقیه و خبر موندن زینب پیش انگین را میده…. برای خواندن ادامه خلاصه داستان روی تیتر کلیک کنید.
قسمت ۴۴۳ سریال سیب ممنوعه
سلیم به خانه کومرو که خودشو ازگی معرفی کرده میره و بهش یه جعبه هدیه میده کومرو تشکر میکنه که با باز کردنش میبینه چشم نظره سلیم بهش میگه واست شانس میاره ازگی تشکر میکنه که یکدفعه صدای جانر از پشت در میاد که کومرو را صدا میزنه تا درو باز کنه سلیم میگه این کیه دیگه؟…. برای خواندن ادامه خلاصه داستان روی تیتر کلیک کنید.
قسمت ۴۴۲ سریال سیب ممنوعه
هاندان با خودش زینب و ییلدیز را به یک مغازه معمولی میبره و هاندان به زینب میگه هرچی دوست داری انتخاب کن ییلدیز میگه مطمئنی از اینجا لباس انتخاب کنیم؟ هاندان میگه آره دیگه ییلدیز میگه آهان یعنی اینجارو در حد سلیقه ما میدونی!…. برای خواندن ادامه خلاصه داستان روی تیتر کلیک کنید.
قسمت ۴۴۱ سریال سیب ممنوعه
کومرو قبل از اینکه پدرش اونو صدا بزنه وقتی چشمش به سلیم میوفته از مجلس بیرون میره. او تو راه غر میزنه که آخه این چه بازی بود که من رفتم توش؟! سپس از سالن بیرون میره. زینب در حال غر زدن به ییلدیز و اسما هستش که آخه این کارها چیه؟ ازدواج صوری از کجا اومد دیگه؟…. برای خواندن ادامه خلاصه داستان روی تیتر کلیک کنید.
قسمت ۴۴۰ سریال سیب ممنوعه
سلیم کومرو را به آدرسی که بهش داده میبره و با تعجب میگه اینجاست پانسیون؟ مطمئنی؟ کومرو میگه آره ولی من تاحالا از این مسیر نیومده بودم نمیدونم اینجا چجوریه! سپس از ماشین پیاده میشه و بعد از رفتن سلیم، کومرو به مته زنگ میرنه تا واسش سریعا یه ماشین بفرسته.…. برای خواندن ادامه خلاصه داستان روی تیتر کلیک کنید.
قسمت ۴۳۹ سریال سیب ممنوعه
جانر وقتی از خونه بیرون میاد با امیر روبرو میشه و باهمدیگه حرف میزنن جانر ماجرای کومرو را به امیر میگه که انگاری از پولداری خسته شده میخواد فقیر باشه امیر جا میخوره. هاندان تو شرکت پیش انگین میره و برای اینکه یه مدت برای نقشه اندر بره پیشش بهش میگه لوله آب خونه ام ترکیده نمیدونم باید چیکار کنم…. برای خواندن ادامه خلاصه داستان روی تیتر کلیک کنید.
قسمت ۴۳۸ سریال سیب ممنوعه
برنامه تلویزیونی خیریه شروع میشه ییلدیز با اسما و زینب نشستن و برنامه را نگاه میکنن. وقتی نوبت به لباس های ییلدیز میرسه مجری میبینه که تمام لباس ها پاره و کهنه هستن سپس با ناراحتی میگه آخه این لباس ها جاشون تو مراسم خیریه ست؟ خودتون لباس های مارک و نو میپوشن بعد این لباساتونو میارین اینجا؟…. برای خواندن ادامه خلاصه داستان روی تیتر کلیک کنید.
قسمت ۴۳۷ سریال سیب ممنوعه
کومرو با هاندان در کافه قرار میزاره درباره نامزدی زینب و انگین بهش میگه او با شنیدن این خبر به شدت شوکه و عصبانی میشه سپس با کلافگی میگه کاری می کنم که انگین از این کارش پشیمون بشه. در خانه ییلدیز زینب بهش میگه حرف هایی که گفته بودی و خواسته بودیو به دوعان گفتم از چهره اش مشخص بود…. برای خواندن ادامه خلاصه داستان روی تیتر کلیک کنید.
قسمت ۴۳۶ سریال سیب ممنوعه
دوعان و اندر به داخل خانه میرن دوعان با عصبانیت به اندر میگه این چی بود که الان من دیدم؟ تو گفته بودی که انگین با ییلدیز رابطه داره! پس این چطور ممکنه؟ اندر میگه من خودمم شوکه شدم و اصلاً نمیدونم چی شده…. برای خواندن ادامه خلاصه داستان روی تیتر کلیک کنید.
قسمت ۴۳۵ سریال سیب ممنوعه
جانر مجبور میشه تا در اتاق مطب دکتر بماند تا در یک فرصت از آنجا بیرون بیاد. مطب بسته میشه و جانر بعد از رفتن همه پرونده هلال را بر می دارد و برگه ای که مربوط به جواب آزمایش بارداری هلال بود را پیدا میکند میبینه که جواب ازمایش منفی بوده و از صفحه عکس می گیرد.…. برای خواندن ادامه خلاصه داستان روی تیتر کلیک کنید.
قسمت ۴۳۴ سریال سیب ممنوعه
اندر پیش کومرو میره و بهش میگه من باید با این رفتارهای بچه گانه تو چیکار کنم؟ کومرو میگه باید اینو قبول کنی که هیچکی دوست نداره تو با باباش ازدواج کنی! سپس باهمدیگه کمی کل کل میکنن کومرو میگه من تورو خوب میشناسم تا همین چند وقت پیش تو دوست ییلدیز بودی الان داری با شوهر سابقش ازدواج میکنی!…. برای خواندن ادامه خلاصه داستان روی تیتر کلیک کنید.
قسمت ۴۳۳ سریال سیب ممنوعه
ییلدیز از اونجا میره که اندر و دوعان باهم حرف میزنن و دوعان میگه باورم نمیشد که این کارو کرده باشه فکر کردم واقعا پشیمون شدهاند میگه من میشناسمش یعنی خوب شناختمش اون دختر جاه طلبیه از این بلاها قبلا هم سرم آورده یکبارش هم با خودت بودم یادت نیست چجوری بین ما قرار گرفت…. برای خواندن ادامه خلاصه داستان روی تیتر کلیک کنید.
قسمت ۴۳۲ سریال سیب ممنوعه
اندر تو اتاقش به جانر میگه که ییلدیز امروز بهم گفت انگین میخواد خبر مهمیو بهم بگه ولی تو شرکت بودم و چیزی نگفت! از طرفی وقتی اومدم هلال جلوی ماشینشو گرفت و بهم گفت که ییلدیز و انگین باهم رابطه دارن! جانر جا میخوره و میگه مگه ییلدیز دوعانو دوست نداشت نمیخواست برگرده باهاش؟…. برای خواندن ادامه خلاصه داستان روی تیتر کلیک کنید.
قسمت ۴۳۱ سریال سیب ممنوعه
سر میز شام هم دور هم جمع شدن و انگین به زینب میگه اگه خواستی بمونی اینجا میتونی تو شرکت من مشغول به کار بشی زینب تشکر میکنه و میگه هنوز تصمیم نگرفتم درباره این موضوع. امیر به اون دختر که اسمش داملاست میگه فهمیدی ماجرا چیه دیگه؟…. برای خواندن ادامه خلاصه داستان روی تیتر کلیک کنید.
قسمت ۴۳۰ سریال سیب ممنوعه
انگین حسابی جا خورده که اندر آنها را به همدیگه معرفی میکنه بعد از رفتن آنها اندر از رفتار انگین متعجب میشه و میگه شما همدیگرو میشناختی؟ انگین میگه نه فقط خیلی شبیه یکی از آشناهای قدیمی بود! دوعان و ییلدیز سر یه میز میشینن و باهم گرم صحبت میشن که بحث به دزدیده شدن ییلدیز کشیده میشه…. برای خواندن ادامه خلاصه داستان روی تیتر کلیک کنید.
قسمت ۴۲۹ سریال سیب ممنوعه
هاندان به اتاق انگین میره و بهش میگه خیلی ازت خوشش اومده ها! انگین میگه کی؟ هاندان میگه دستیارت دیگه و با خنده از اونجا میره. آلتای به کومرو زنگ میزنه و بعد از کمی سلام و احوالپرسی بهش میگه شب باهم بریم شام بیرون؟ کومرو میگه نمیشه با جانر و امیر قرار دارم و ازش دعوت میکنه…. برای خواندن ادامه خلاصه داستان روی تیتر کلیک کنید.
قسمت ۴۲۸ سریال سیب ممنوعه
دوعان به خانه ییلدیز میره او با بچه ها مشغول بازی کردن می شود تا به این بهونه همانجا بماند و منتظر خبری از ییلدیز بشود. بعد از چند دقیقه ییلدیز با لباس های خواب به خانه برمی گرده همگی از دیدنش خوشحال می شوند و از طرفی شوکه. آنها ازش میپرسند که ماجرا چیه؟…. برای خواندن ادامه خلاصه داستان روی تیتر کلیک کنید.
قسمت ۴۲۷ سریال سیب ممنوعه
اسما از اتاق به سالن میاد و از امیر و جانر سراغ ییلدیز و زینب را میگیره اما میگن خبری نداریم اسما زنگ میزنه که میبینه تلفن هاشونو نبردن اونا استرس میگیرن. زنگ در خانه زده میشه که با باز کردن در زینب با لباس راحتی خواب به خانه میاد اونا از سر و وضع او جا میخورن…. برای خواندن ادامه خلاصه داستان روی تیتر کلیک کنید.
قسمت ۴۲۶ سریال سیب ممنوعه
کومرو بعد از رفتن انگین به هلال میگه راستی ماجرای پولو من با بابام حل کردم گفتم بهت بگم که دیگه نگران نباشی فکرت درگیر بشه هلال میگه من فقط به خاطر خودت گفتم که بهت کمک کنم ولی تو مثل همیشه اشتباه برداشت کردی. موقع خواب دوعان میگه من برم بخوابم دیگه…. برای خواندن ادامه خلاصه داستان روی تیتر کلیک کنید.
قسمت ۴۲۵ سریال سیب ممنوعه
زینب به داخل خانه ییلدیز میره که ییلدیز از دیدنش جا میخوره و سورپرایز شده و همدیگرو در آغوش میگیرن. زینب میپرسه که مامان کجاست؟ ییلدیز میگه رفته بیرون. زینب با اندر و سادایی هم سلام میکنه. اونا به تراس میرن و زینب به ییلدیز میگه تو از کجا فهمیدی که من ازدواج کردم؟…. برای خواندن ادامه خلاصه داستان روی تیتر کلیک کنید.
قسمت ۴۲۴ سریال سیب ممنوعه
ترجان به ییلدیز زنگ میزنه و شماره کومرو را ازش می گیرد. او به کومرو زنگ می زند و ازش میخواد تا همدیگر را ببینند اما کومرو میگه من الان از ملاقات مادر یکی از دوستام دارم برمیگردم حال روحیم زیاد خوب نیست باشه برای یک روز دیگه. کومرو بعد از قطع تماس حسابی حرص میخوره…. برای خواندن ادامه خلاصه داستان روی تیتر کلیک کنید.
قسمت ۴۲۳ سریال سیب ممنوعه
جانر و امیر به خاطر دزدی که تو هتل انجام دادن تو زندان افتادن و اندر و ییلدیز و اسما در خانه ییلدیز در حال فکر کردن به این موضوع هستن که چجوری اونارو از زندان آزاد کنن اندر میگه پولم نداریم که وثیقه را بدیم بیان بیرون! جانر و امیر در زندان در حال مرتب کردن جاشون هستن…. برای خواندن ادامه خلاصه داستان روی تیتر کلیک کنید.
قسمت ۴۲۲ سریال سیب ممنوعه
ییلدیز در تراس خانه اش نشسته که کومرو به اونجا میره و با طعنه بهش میگه شنیدم با ترجان خواننده معروف در ارتباطی! او انکار میکنه و میگه با همدیگه دوتا دوست صمیمی هستیم به غیر از اون چیزی بینمون نیست کومرو میگه اگه راست میگی و رفیقته بهش بگو تو افتتاحیه بوتیکم بیاد ییلدیز قبول میکنه…. برای خواندن ادامه خلاصه داستان روی تیتر کلیک کنید.
قسمت ۴۲۱ سریال سیب ممنوعه
بعد از رفتن هلال اندر از هاندان و ییلدیز میپرسه که کشتن مراد کار کدومشون بوده آنها شوکه می شوند و انکار می کنند هاندان میگه کشتن کار شما دوتاست بهتره شما بگین کار کدومتون بوده! سپس تصمیم میگیرند به داخل خانه برن تا آنجا صحبت کنند که هلال پنهانی به حرفهایشان گوش نده…. برای خواندن ادامه خلاصه داستان روی تیتر کلیک کنید.
قسمت ۴۲۰ سریال سیب ممنوعه
ییلدیز با دوستاش به سالن اجرای ترجان میرن اونجا دوستاش میپرسن که چجوری باهاش آشنا شدی؟ ما فکر میکردیم که همش ادعای توخالیه ولی وقتی اومدیم اینجا خیلی تعجب کردیم، سپس میپرسه چجوری باهم آشنا شدین؟ ییلدیز تعریف میکنه که اومده بودن ویلای منو کرایه کنن…. برای خواندن ادامه خلاصه داستان روی تیتر کلیک کنید.
قسمت ۴۱۹ سریال سیب ممنوعه
با ورود دوعان و هلال به عنوان زن و شوهر در مجلس ییلدیز و اسما حسابی شوکه شدن. دوعان پشت تریبون میره و از همه تشکر میکنه که تو این روز قشنگ اونارو تنها نگذاشتن. ییلدیز و اسما در حال رفتن از اونجا هستن که دوعان میره پیشش و ییلدیز میگه واسه من نمایش راه انداختی…. برای خواندن ادامه خلاصه داستان روی تیتر کلیک کنید.
قسمت ۴۱۸ سریال سیب ممنوعه
اندر و بقیه خونه ییلدیز جمع میشن تا برای موفقیتشون تو نقشه ی بیرون کردن همسایه ییلدیز جشن بگیرن اندر میگه خوب شب بیاین هتل ما اونجا شام بخوریم. کومرو که تو فرودگاه چمدانشو گم کرده با عصبانیت و کلافگی به خانه اش برمیگرده که یه نفر بهش زنگ میزنه و میگه…. برای خواندن ادامه خلاصه داستان روی تیتر کلیک کنید.
قسمت ۴۱۷ سریال سیب ممنوعه
ییلدیز به طرف شرکتش میره و دستیارش پیشش میاد و برنامه ی اون روزشو بهش میگه بعد از چند دقیقه هاندان به اتاقش میره و باهمدیگه گپ میزنن. هاندان هم سهامدار شرکت شده، ییلدیز میپرسه اندر هنوز نیومده؟ هاندان میگه نه اون همیشه آخر از همه میاد…. برای خواندن ادامه خلاصه داستان روی تیتر کلیک کنید.