خلاصه داستان قسمت اول تا آخر سریال ترکی شربت زغال اخته

در این مطلب از سایت جدولیاب خلاصه داستان قسمت اول تا آخر سریال ترکی شربت زغال اخته را برای دوستداران سریال های ترکی قرار داده ایم. با ما همراه باشید. شربت زغال اخته (Kızılcık Şerbeti) یک مجموعه تلویزیونی ترکیه ای در ژانر درام ساخت شرکت گلد فیلم است که اولین قسمت آن در تاریخ ۲۸ اکتبر ۲۰۲۲ به کارگردانی هاکان کیروواچ و نویسندگی ملیس سیولک پخش شد. این سریال برگرفته از یک روایت واقعی است. باریش کیلیچ, اوریم آلاسیا, سیلا ترک اوغلو, سیبل تاشچی اوغلو , موژده اوزمان, دوگوکان گونگور و ستار تانری اوگن در نقش های اصلی مشترک هستند.

سریال شربت زغال اخته
سریال شربت زغال اخته

خلاصه سریال شربت زغال اخته

داستان سریال ترکی شربت زغال اخته درباره زوجی با خانواده‌هایی کاملا متفاوت است که باور دارند به واسطه عشقشان می‌توانند از سختی‌های زندگی عبور کنند. ماجرا از این قرار است که کیویلجیم خانم پس از جدایی از همسرش، هر دو دخترش را به تنهایی بزرگ کرده و حالا دختر بزرگش با پسر یک خانواده مذهبی و محافظه‌کار ازدواج کرده است. از آنجایی که کیویلجیم خانم خودش زنی باسواد، واقع‌گرا و مدرن است، با این وصلت موافقت نیست اما…


 

قسمت ۲۱۲ سریال ترکی شربت زغال اخته
قسمت ۲۱۲ سریال ترکی شربت زغال اخته

آذرخش و عامر باهم تو رستوران حرف میزنن درباره دادگاه طلاق عامر میگه من اگه تا الان کشش دادم واسه این بود که خواستم یکم دور باشیم تا شاید بیشتر فکر کنی و به خودمون فرصت بدی! بعد از کمی حرف زدن از هم جدا میشن و فردا تو دادگاه طلاق از هم جدا میشن. عامر جلوی دادگاه بهش میگه خیلی ناراحتم که از دستت دادم…..برای خواندن ادامه مطلب رو تیتر کلیک کنید.

قسمت ۲۱۱ سریال ترکی شربت زغال اخته
قسمت ۲۱۱ سریال ترکی شربت زغال اخته

دختری به اسم مهتاب رفته به دفتر کار آذرخش و زندگی سختی که داشته و تجربه کرده را واسش تعریف میکنه آذرخش متاثر میشه و میگه چه کاری از دستم برمیاد؟ او میگه تجربیات زندگیم شده این کتاب ازتون میخوام کمک کنین چاپ بشه تا صدام به گوش همه برسه تا کسی اشتباهات منو نکنه آذرخش میگه خودم کمکت میکنم.…..برای خواندن ادامه مطلب رو تیتر کلیک کنید.

قسمت ۲۱۰ سریال ترکی شربت زغال اخته
قسمت ۲۱۰ سریال ترکی شربت زغال اخته

فاتح از دوعا میپرسه که اینجا چیکار میکنی؟ دوعا میگه اومدم هوا یکم بخورم جمره کجاست؟ او میگه خونه، فاتح جا میخوره و میگه تو دخترمونو با اون مرد تنها گذاشتی؟ دوعا میگه اونقدر شوهر منه! سپس باهم کمی حرف میزنن و دوعا میگه تو چرا اومدی اینجا؟ با گورکم آشتی کردی؟ فاتح میگه به نظرت میتونم فراموش کنم؟…..برای خواندن ادامه مطلب رو تیتر کلیک کنید.

قسمت ۲۰۹ سریال ترکی شربت زغال اخته
قسمت ۲۰۹ سریال ترکی شربت زغال اخته

مری میره پیش پنبه خانم و نیلای و میگه من یکم دیگه با شعله میرم پیش خاله سولماز بعد برمیگردیم پنبه میگه باشه منتظرتونیم. بعد از رفتنش پنبه به عبداله خان زنگ میزنه   خبر میده که مری شعله رو برد پیش سولماز خانم عبداله خان میگه آره سولماز خانم میخواد مرتب شعله رو ببینه مشکلی نیست و بعد از کمی حرف زدن قطع میکنن.…..برای خواندن ادامه مطلب رو تیتر کلیک کنید.

قسمت ۲۰۸ سریال ترکی شربت زغال اخته
قسمت ۲۰۸ سریال ترکی شربت زغال اخته

مری رفته به اتاق عبداله خان که نورسما هم اونجا اومده و بهشون از تصمیمی که گرفتن میگه که اینجوری خیال دو طرف راحته نورسما میگه من برم زودتر خونه به مادرم اطلاع بدم بعد بهتون خبر میدم مری میگه باشه عزیزم شماره منو بزن. نورسما به خانه میره و به پنبه میگه مامان باهم یکم حرف بزنیم؟.…..برای خواندن ادامه مطلب رو تیتر کلیک کنید.

قسمت ۲۰۷ سریال ترکی شربت زغال اخته
قسمت ۲۰۷ سریال ترکی شربت زغال اخته

عبداله خان اجازه میخواد تا به داخل بیاد و حرف بزنه پنبه قبول میکنه و میگه بیاد تو. همه جا میخورن و پنبه میگه خوب بیاین ببینم کمکی که از من میخوای چیه. سر میز شام عامر و جانسو از خاطرات و چجوری جدا شدنشون از هم برای بچه ها میگه اونا شوکه شدن و میخندن و میگن چه ماجرایی بوده!..…..برای خواندن ادامه مطلب رو تیتر کلیک کنید.

قسمت ۲۰۶ سریال ترکی شربت زغال اخته
قسمت ۲۰۶ سریال ترکی شربت زغال اخته

پنبه و نیلای با گورکم رفتن به مسجد اما اونجا یه عده توریست میان که اونا بینشون گیر میکنن و با جمعیت راهی کلیسا میشن. پنبه و نیلای شوکه شدن و حسابی ترسیدن کشیش میاد و بهشون میگه که خیالتون راحت با اومدن تو کلیسا گناهکار نمیشین آنها آروم میشن سپس با راهنمایی کشیش میرن بیرون..…..برای خواندن ادامه مطلب رو تیتر کلیک کنید.

قسمت ۲۰۵ سریال ترکی شربت زغال اخته
قسمت ۲۰۵ سریال ترکی شربت زغال اخته

آذرخش از جمال به کری درباره آشنا شدنشون میگه. مری ازش میخواد تا بهش زنگ بزنه بیاد پیششون تا اونم بشناستش ببینه آدم خوبیه یا نه او به جمال زنگ میزنه که جمال بهش میگه منم همینجاهام میام و پیششون میره و گرم صحبت باهم میشن. مته خان میره پیش پدرش عامر و ازش میخواد تا یه ماشین واسش بخره…..برای خواندن ادامه مطلب رو تیتر کلیک کنید.

قسمت ۲۰۴ سریال ترکی شربت زغال اخته
قسمت ۲۰۴ سریال ترکی شربت زغال اخته

سر میز صبحانه فاتح دوباره به مصطفی تیکه میندازه و میخواد دعواشون بشه که فاتح میره به شرکت. گیرای به دوعا پیشنهاد میده که برای جمره جشنی تولد بگیرن که از یه سالگیش عکسش داشته باشه او قبول و ازش تشکر میکنه. گورکم میره پیش پدرش و درباره تزریق سرمایه به شرکت اونال ها و شریک شدنش باهاشون حرف میزنه…..برای خواندن ادامه مطلب رو تیتر کلیک کنید.

قسمت ۲۰۳ سریال ترکی شربت زغال اخته
قسمت ۲۰۳ سریال ترکی شربت زغال اخته

سولماز وقتی تو اتاق تنها میشه مقداری پول برمیداره و میزاره تو کیفش. نیلای میبینه که گورکم مدام یواشکی عکس میگیره و جلوی همه مطرح میکنه و میگه میخوای جادو جمبلمون کنی؟ گورکم میگه نه همچین چیزی نیست. آذرخش با سولماز و میری میرن به خونه عبداله خان تا جمره را ببینن عبداله خان بهشون میگه.…..برای خواندن ادامه مطلب رو تیتر کلیک کنید.

قسمت ۲۰۲ سریال ترکی شربت زغال اخته
قسمت ۲۰۲ سریال ترکی شربت زغال اخته

جمال به آذرخش پیشنهاد میده تا بیاد تو انتشاراتی کار کنه آذرخش جا میخوره و میگه نمیدونم میشه؟ جمال میگه آره یه روز بیا اونجارو ببین آذرخش قبول میکنه و میگه باشه یه روز میام یه قهوه میخوریم. مته خان پیش عامر پدرش رفته که او بهش میگه به آذرخش زنگ بزنه و باهاش قرار بزاره که به جاش او بره و باهاش حرف بزنه مته خان قبول میکنه..…..برای خواندن ادامه مطلب رو تیتر کلیک کنید.

قسمت ۲۰۱ سریال ترکی شربت زغال اخته
قسمت ۲۰۱ سریال ترکی شربت زغال اخته

دوعا و گیرای نشستن سر میز شام و باهمدیگه درباره خسرو پدر گیرای که حالش خیلی بده حرف میزنن. آذرخش و مری با سولماز حرف میزنن تا کمی نرم بشه نسبت به عبداله خان که پدر شعله ست اما سولماز حرف خودشو میزنه و میگه من نوه مو به اون مرد نمیدم همینجا باید بمونه! عبداله خان با وکیلش و یوسف حرف میزنه.…..برای خواندن ادامه مطلب رو تیتر کلیک کنید.

قسمت ۲۰۰ سریال ترکی شربت زغال اخته
قسمت ۲۰۰ سریال ترکی شربت زغال اخته

آذرخش به دخترخاله اش زنگ میزنه و بهش میگه که شعله سر زایمان فوت کرد او گریه میکنه و میگه چی میگی آذرخش؟ آذرخش ازش میخواد تا به کسی چیزی نگه و مادرش چیزی فعلا نفهمه. خانواده عبداله خان هم میفهمن که شعله فوت کرده و همه بیشتر برای اون دختر بچه متأثر میشن. آذرخش سریع به استانبول برمیگرده..…..برای خواندن ادامه مطلب رو تیتر کلیک کنید.

قسمت ۱۹۹ سریال ترکی شربت زغال اخته
قسمت ۱۹۹ سریال ترکی شربت زغال اخته

دوعا به مادرش میگه گیرای خواسته باهام قرار بزاره اما نمیتونم تنهات بزارم و برم آذرخش میگه این چیزی نیست که با دو روز درست بشه و حالم خوب بشه زمان میبره اگه باهام مثل مریض رفتار کنین بدتر میشم و طول میکشه درمانم! دوعا میگه باشه پس من میرم مراقب خودت باش. عبداله خان میره به خونه عامر و باهاش دعوا میکنه..…..برای خواندن ادامه مطلب رو تیتر کلیک کنید.

قسمت ۱۹۸ سریال ترکی شربت زغال اخته
قسمت ۱۹۸ سریال ترکی شربت زغال اخته

خانواده عبداله خان همگی میرن به سمت بیمارستان آذرخش با درماندگی تو خیابون ها در حال راه رفتنه که سوار تاکسی میشه و میره سمت یه کلوب و با خوردن نوشیدنی سعی میکنه خودشو آروم کنه. دکتر بیرون میاد و میگه چیزی نیست فقط چندتا شکستگی داره بچه هم حالش خوبه همگی جا میخورن و میگن چی؟.…..برای خواندن ادامه مطلب رو تیتر کلیک کنید.

شروع فصل دوم سریال ترکی شربت زغال اخته

قسمت ۱۹۰ سریال ترکی شربت زغال اخته
قسمت ۱۹۰ سریال ترکی شربت زغال اخته

شعله که از چیمن فهمیده بود خانواده پنبه رفتن خونه آذرخش که آذرخش و عامر با دیدنش جا میخورن وقتی پنبه اونو میبینه باهاش دعوا میکنه و میگه تو اینجا چیکار میکنی؟ باز تا فهمیدی اینجاییم اومدی اینجا؟ و آنها باهم دعوا و بحث میکنن سپس پنبه به بچه هاش و عبداله خان میگه پاشین بریم دیگه و با طعنه از آذرخش تشکر میکنه و میرن..…..برای خواندن ادامه مطلب رو تیتر کلیک کنید.

قسمت ۱۸۹ سریال ترکی شربت زغال اخته
قسمت ۱۸۹ سریال ترکی شربت زغال اخته

دوعا بهش میگه به یه شرط میری جلوی همه این حرفهایی که بهم زدیو به همه میگی جلوی خانواده ات و گورکم بعد از ازدواجم یه خونه جدا میگیری میریم فاتح قبول میکنه دوعا میگه باشه تا وقتیکه اینکارو نکردی سمت من نیا تا فردام بیشتر وقت نداری و میره. عبداله خان با روزگار دعوا میکنه و ازش میخواد از اونجا بره بیرون.…..برای خواندن ادامه مطلب رو تیتر کلیک کنید.

قسمت ۱۸۸ سریال ترکی شربت زغال اخته
قسمت ۱۸۸ سریال ترکی شربت زغال اخته

خانواده گورکم اومدن و سر میز شام گورکم جوری حرف میزنه که میفهمن ناراحتی داره پدرش میگه مشکلی داری اینجا؟ او به پنبه نگاه میکنه و میگه مشکل که نه یه عدم تفاهمه درست میشه. بعد از شام خوردن همگی تو سالن نشستن و حرف از تنهایی پدر گورکم میشه و از حرفاشون گورکم برداشت میکنه که میخواد ازدواج کنه که بهم میریزه.…..برای خواندن ادامه مطلب رو تیتر کلیک کنید.

قسمت ۱۸۷ سریال ترکی شربت زغال اخته
قسمت ۱۸۷ سریال ترکی شربت زغال اخته

پنبه خودشو به حال بد زده و عبداله خان به شعله زنگ میزنه و میگه نمیتونم بیام شعله ناراحت میشه و شمع های میزی که چیده بود را خاموش میکنه و میره به سمت خونه مادرش. چیمن پیش امید رفته و با خوشحالی میگه یعنی قراره واقعا فیلم بازی کنم؟ او میگه آره ولی باید اول تست بازیگری بدی چیمن هیجان داره و باهم نوشیدنی میخورن.…..برای خواندن ادامه مطلب رو تیتر کلیک کنید.

قسمت ۱۸۶ سریال ترکی شربت زغال اخته
قسمت ۱۸۶ سریال ترکی شربت زغال اخته

عامر به فاتح میگه که من تو کافه ام گورکم هم اینجاست میخوای بیا اینجا فاتح بعد از قطع تماس به داخل میره که عامر میگه تو اینجا بودی؟ فاتح میگه آره تا قطع کردم دیدمتون اومدم اینجا حالا موضوع چیه؟ عامر ماجرای سین جیم کردن گورکمو میگه که فاتح به گورکم میگه واقعا چجوری اجازه دادی به خودت عمومو بکشی اینجا؟!.…..برای خواندن ادامه مطلب رو تیتر کلیک کنید.

قسمت ۱۸۵ سریال ترکی شربت زغال اخته
قسمت ۱۸۵ سریال ترکی شربت زغال اخته

کایهان با آذرخش روبرو میشه تو شرکت و ازش میپرسه تو اینجا چیکار میکنی؟ اومدی به عامر سر بزنی؟ او میگه نه دیگه من اینجا کار میکنم سپس باهم کمی حرف میزنن. فاتح رفته جمره را تحویل بگیره که با دوعا درباره دوست پسرش که تو دانشگاه همو بوسیدن حرف میزنه که دوعا از لحنش اصلا خوشش نمیاد و باهاش دعوا میکنه.…..برای خواندن ادامه مطلب رو تیتر کلیک کنید.

قسمت ۱۸۴ سریال ترکی شربت زغال اخته
قسمت ۱۸۴ سریال ترکی شربت زغال اخته

گیرای با نیلای، عبدالله خان و پنبه در حال صحبت کردن درباره پماد سوختگی هستن. فاتح با گورکم تو اتاقشونن که فاتح وقتی می‌فهمه گیرای مهمون خونشون هست عصبی میشه و به هم می‌ریزه آنها هم به سالن میرن.…..برای خواندن ادامه مطلب رو تیتر کلیک کنید.

قسمت ۱۸۳ سریال ترکی شربت زغال اخته
قسمت ۱۸۳ سریال ترکی شربت زغال اخته

گورکم از کیف اصلی که فاتح واسش خریده بود و نیلای و پنبه حرص میخوردن واسه پولی که بابت اون داده بود دوتا خریده با پول خودش و میره بهشون میده و میگه این مال شماست واستون خریدم تا دیگه چشمتون دنبال هدیه های من نباشه تازه با پول خودم خریدم نه فاتح! و میره. نیلای خوشحال و پنبه عصبی شده و پنبه بهش میگه…..برای خواندن ادامه مطلب رو تیتر کلیک کنید.

قسمت ۱۸۲ سریال ترکی شربت زغال اخته
قسمت ۱۸۲ سریال ترکی شربت زغال اخته

کایهان تو ساحل با لمان در حال حرف زدنه که دوستشو به اسم طوفان میبینه و باهم گرم صحبت میشن کایهان میفهمه که کارش گرفته طوفان شمارشو میگیره تا باهم در تماس باشن. دوعا و بقیه گم شدن که بالاخره موفق میشن راهو پیدا کنن و میرن به خط پایان. گیرای میگه کجا بودین؟…..برای خواندن ادامه مطلب رو تیتر کلیک کنید.

قسمت ۱۸۱ سریال ترکی شربت زغال اخته
قسمت ۱۸۱ سریال ترکی شربت زغال اخته

شعله وقتی عبدالله خان میره خونه پیشش میگه که پنبه زلفیو فرستاده تا منو تعقیب کنه منم رفتم شرکت گذاشتم کف دست فاتح، عبدالله جا خورده و میگه چرا به خودم نگفتی!؟ شعله میگه ولش کن حلش کردم سپس قرار میزارن تو خونه وقت بگذرونن و شبم برن بیرون شام بخورن. گیرای دستش با چای میسوزه و سریع می‌خواد کرم بزنه…..برای خواندن ادامه مطلب رو تیتر کلیک کنید.

قسمت ۱۸۰ سریال ترکی شربت زغال اخته
قسمت ۱۸۰ سریال ترکی شربت زغال اخته

گورکم که میدونه پنبه میره به فاتح میگه که کادوشو داد به مانیکوریستش آخرشب سریع میره پیش فاتح و بهش میگه که مانیکوریستم اصلا ازم پول نمیگیره اون دستبندم خیلی قشنگ بود ولی سلیقه من نبود منم دادم به اون که بفروشه بزنه به زخم زندگیش گفتم اول بیام بگم بهت چون میدونستم مامانت میاد پیشت و بزرگش میکنه.…..برای خواندن ادامه مطلب رو تیتر کلیک کنید.

قسمت ۱۷۹ سریال ترکی شربت زغال اخته
قسمت ۱۷۹ سریال ترکی شربت زغال اخته

نیلای با بچه اش میره پیش دوعا و باهاش حرف میزنه. سپس بهش میگه که درباره گیرای سر میز شام گفته بهشون دوعا میگه چی گفتی؟ او میگه گفتم که دوست پسرته دعوا جا میخوره و میگه چی؟ چرا همچین چیزی گفتی؟ نیلای میگه خوب کردم باید فاتحو میدیدی که چجوری باد کرده بود گورکمم عصبی شد افتادن به جون هم!.…..برای خواندن ادامه مطلب رو تیتر کلیک کنید.

قسمت ۱۷۸ سریال ترکی شربت زغال اخته
قسمت ۱۷۸ سریال ترکی شربت زغال اخته

آذرخش به بگوم زنگ میزنه و میگه ما کمی دیر میرسم تو سر وقت برو که دیرت نشه. بگوم خوشحال میشه و به دوستش زنگ میزنه و میگه پاشو بیا اینجا مامانم اینا رفتن بیرون بیا کمی باهم وقت بگذرونیم. پنبه و زلفی رفتن به مرکز خرید و پنبه برای عبدالله خان هدیه تولد میگیره. نورسما رفته به محل کارش و در حال کار کردنه.…..برای خواندن ادامه مطلب رو تیتر کلیک کنید.

قسمت ۱۷۷ سریال ترکی شربت زغال اخته
قسمت ۱۷۷ سریال ترکی شربت زغال اخته

امید وقتی از خواب بیدار میشه میبینه نپرسید تو سالن نشسته که جا میخوره، دختر همراهش میپرسه این کیه امید؟ نورسما‌ هم میگه نگفته بود بهت که متعهلم؟ اون دختر جا میخوره و از اونجا میره. امید با نورسما طلبکاران حرف میزنه و میگه تو بودی که خواستی طلق بگیری و رفتی حالا دقیقه آخر اومدی زندگیو نجات بدی؟…..برای خواندن ادامه مطلب رو تیتر کلیک کنید.

قسمت ۱۷۶ سریال ترکی شربت زغال اخته
قسمت ۱۷۶ سریال ترکی شربت زغال اخته

عامر برای جمره لالایی میخونه و میخوابونتش که آذرخش جا میخوره و میگه واقعا خوابید دیگه کارت زاره از این به بعد دوعا همش جمره را میزاره پیشت تا بخوابونی عامر میگه با کمال میل قبول میکنم. گیرای به دوعا زنگ میزنه و میگه میای دیگه؟ او میگه نه نمیتونم اومدم دانشگاه پروژه مو تحویل بدم…..برای خواندن ادامه مطلب رو تیتر کلیک کنید.

قسمت ۱۷۵ سریال ترکی شربت زغال اخته
قسمت ۱۷۵ سریال ترکی شربت زغال اخته

سولماز از گیرای خوشش اومده و ازش درباره زندگیش میپرسه و وقتی میفهمه مجرده با روزگار حرف میزنه و میگه که من از این پسره خیلی خوشم اومده و میگه چطوره با دعوا آشناش کنیم! روزگار میگه شب باهاش قرار دارم حرف میزنم ببینم چی میگه. گیرای سر قرار با نیلای و دوعا رفته و اونجا میبینن که جواب آزمایش منفی بوده…..برای خواندن ادامه مطلب رو تیتر کلیک کنید.

قسمت ۱۷۴ سریال ترکی شربت زغال اخته
قسمت ۱۷۴ سریال ترکی شربت زغال اخته

شعله به عبدالله خان میگه خوشحالم که همه چیزو فهمیدی! عبدالله خان میگه منم خوشحالم که منو بخشیدی! دو روز قبل؛ بچه مصطفی و نیلای مریض شده و مصطفی عذاب وجدان گرفته و به خودش میگه دروغ گفتم تهمت زدم به اون زن این بلا سر بچه ام اومده! سپس وقتی میره شرکت می‌خواد به عبدالله خان بگه…..برای خواندن ادامه مطلب رو تیتر کلیک کنید.

قسمت ۱۷۳ سریال ترکی شربت زغال اخته
قسمت ۱۷۳ سریال ترکی شربت زغال اخته

دوعا رفته خونه پدر فاتح تا جمره را پنبه و فاتح ببینه پنبه خوشحال میشه. نورسما رفته پیش روزگار و درباره احساسش به خودش حرف میزنه که روزگار انکار نمیکنه و میگه مشکلش کجاست؟ یعنی چی که میگی محاله کسی جزء امید عاشقت بشه؟ مگه تو چه مشکلی داری؟ من انکار نمیکنم به نظرم اونایی که انکار میکنن مشکل دارن!…..برای خواندن ادامه مطلب رو تیتر کلیک کنید.

قسمت ۱۷۲ سریال ترکی شربت زغال اخته
قسمت ۱۷۲ سریال ترکی شربت زغال اخته

عامر میره پیش عبداله خان میره و میگه چخبر؟ عبداله خان میگه واسه شعله کارت اعتباری صادر کردم عامر میگه قبول میکنه؟ عبداله خان میگه نمیدونم فکر نکنم ولی من انجام دادم.  امید میره پیش روزگار تو کانال و درباره اینکه چرا نورسمارو اخراج نکرده بحث میکنه که روزگار میگه من کارمو با زندگی خصوصیم درگیر نمیکنم…..برای خواندن ادامه مطلب رو تیتر کلیک کنید.

قسمت ۱۷۱ سریال ترکی شربت زغال اخته
قسمت ۱۷۱ سریال ترکی شربت زغال اخته

فاتح میاد و میگه عروس و مادر چی دارین میگین؟ گورکم میگه نه فقط داشتیم یکم حرف میزنیم سپس بعد از رفتن گورکم پنبه به فاتح میگه این چه جورشه دیگه دو روعه! یه روز یه جور یه روز دیگه جور دیگه! فاتح میگه نه زیر و رو گورکم یجوره اهل این کارها نیست من میدونستم پنبه میگه مستخدم شخصی داره!…..برای خواندن ادامه مطلب رو تیتر کلیک کنید.

قسمت ۱۷۰ سریال ترکی شربت زغال اخته
قسمت ۱۷۰ سریال ترکی شربت زغال اخته

روزگار با آذرخش تو اتاق درباره احساسی که به نورسما پیدا کرده حرف میزنه آذرخش میگه اشتباهه تو دلت مخفیش کن و بزار فروکش کنه اون یه زنه متعهله! امید که حرفاشونو شنیده شوکه شده و بعد از رفتن آذرخش میره پیش روزگار و باهاش دعوا میکنه روزگار میگه اشتباه متوجه شدی!…..برای خواندن ادامه مطلب رو تیتر کلیک کنید.

قسمت ۱۶۹ سریال ترکی شربت زغال اخته
قسمت ۱۶۹ سریال ترکی شربت زغال اخته

گورکم با چیمن تو خونه بحث و کل کل میکنن که پدر گورکم داد میزنه کافیه سپس رو به گوکان میگه به زنت بگو احترام خواهرشو نگه داره و میره. مصطفی عذاب وجدان داره که به شعله تهمت زده اما نیلای با حرفاش آرومش میکنه. شعله تو خونه اش با امید درد و دل میکنه و میگه که عبی از زندگیش شوتم کرد بیرون امید باهاش حرف میزنه…..برای خواندن ادامه مطلب رو تیتر کلیک کنید.

قسمت ۱۶۸ سریال ترکی شربت زغال اخته
قسمت ۱۶۸ سریال ترکی شربت زغال اخته

شعله حالش بد شده و حسابی بهم ریخته که با ترس میره تو اتاقش و به خودش میگه حالا چیکار کنم؟ بیچاره شدم! او سریع به عبداله خان زنگ میزنه و بهش میگه به خدا عمدی نبود باهم درگیر شدیم و ماجرارو میگه و مدام میگه به خدا عمدی نبود من کاری نکردم! عبداله خان شوکه شده و با عامر و مته خان سریع میرن به بیمارستان.…..برای خواندن ادامه مطلب رو تیتر کلیک کنید.

قسمت ۱۶۷ سریال ترکی شربت زغال اخته
قسمت ۱۶۷ سریال ترکی شربت زغال اخته

پنبه و شعله دوباره باهم سر عبداله خان کل کل میکنن و پنبه میگه نمیزارم به هم برسین و خوشبخت بشین! نمیزارم به چیزی که میخوای برسی شعله میگه تو هنوز نفهمیدی؟ تو منو کشوندی به اینجا و بعد از کمی بحث پنبه میره تو اتاقش و حرص میخوره با خودش میگه که این زنیکه ول کن نیست خدایا خودت کاری کن بره دیگه برنگرده!…..برای خواندن ادامه مطلب رو تیتر کلیک کنید.

قسمت ۱۶۶ سریال ترکی شربت زغال اخته
قسمت ۱۶۶ سریال ترکی شربت زغال اخته

فاتح با گورکم رفتن سوار کشتی شدن و باهم خوش میگذرونن. فاتح بهش میگه از رابطه اش با دوعا که ما همیشه به هم وصلیم چون جمره این وسطه و بالاخره بهم ربط پیدا میکنیم گورکم میگه شاید دوعا ازدواج کرد چون جوونه امکانش ازدواج کنه فاتح میگه نه بابا دوعا با یه بچه کوچیک تو این سن که ازدواج نمیکنه!…..برای خواندن ادامه مطلب رو تیتر کلیک کنید.

قسمت ۱۶۵ سریال ترکی شربت زغال اخته
قسمت ۱۶۵ سریال ترکی شربت زغال اخته

پنبه با شعله دعوا میکنه و میگه تو با چه رویی اومدی اینجا؟ سپس وقتی میفهمه شعله میخواد اونجا بمونه به نیلای میگه چمدانشو باز کن ولی نیلای با دست زدن به چمدان میگه اینکه خالیه! پنبه پوزخند میزنه و میگه اینو بدون من همیشه یه قدم ازت جلوترم. پنبه میگه خوب بزارین بمونه و همه جا میخورن که شعله میگه باشه…..برای خواندن ادامه مطلب رو تیتر کلیک کنید.

قسمت ۱۶۴ سریال ترکی شربت زغال اخته
قسمت ۱۶۴ سریال ترکی شربت زغال اخته

نورسما و پنبه با نیلای رفتن به مرکز خریدی که همیشه ازش خرید میکنن تا کالکشن جدیدشونو ببینن و همه شون هم خرید میکنن. دعا به فاتح زنگ میزنه و به بهونه اینکه کمی بچه تب داره ازش میخواد بیاد بچه شو ببینه او قبول میکنه. وقتی میاد باهم کمی کل کل میکنن دوباره که دوعا میگه من میرم تو اتاقم کارتون تموم شد صدام کن و میره.…..برای خواندن ادامه مطلب رو تیتر کلیک کنید.

قسمت ۱۶۳ سریال ترکی شربت زغال اخته
قسمت ۱۶۳ سریال ترکی شربت زغال اخته

کایهان به شرکت میره و با مته خان حرف میزنه و میگه که کایهان رفته به مهری گفته تو دوسش داری اونم واسه همین اومده پیشت و ابراز علاقه کرده ولی چون ردش کردی خیلی حس بدی گرفته اونم خودکشی کرده مته خان جا خورده و نگران حال مهری میشه سپس از طرف کایهان ازش معذرت میخواد…..برای خواندن ادامه مطلب رو تیتر کلیک کنید.

قسمت ۱۶۲ سریال ترکی شربت زغال اخته
قسمت ۱۶۲ سریال ترکی شربت زغال اخته

قسمت ۱۶۲ سریال شربت زغال اخته

آذرخش وقتی میشنوه میگه چی؟ تو داری چی میگی؟ چیمن میگه ما صیغه کردیم آذرخش با چیمن دعوا میکنه و بهش حمله میکنه که او دستمالو از رو سرت بردار برو تو اتاقت اما چیمن میگه من دیگه زن گوکانم و به حرف مادرش گوش نمیده که آذرخش میگه پس دیگه کنار من تو این خونه جایی نداری و اونا از اونجا میرن…..برای خواندن ادامه مطلب رو تیتر کلیک کنید.

قسمت ۱۶۱ سریال ترکی شربت زغال اخته
قسمت ۱۶۱ سریال ترکی شربت زغال اخته

گورکم سر قرار با فاتح رفته و اونجا فاتح بهش پیشنهاد میده برن یه جای دور از اونجا که گورکم میگه چجوری بریم؟ مگر اینکه پرواز کنیم بریم همان موقع هلیکوپتری به اونجا میشینه که گورکم جا میخوره و میگه شوخیت گرفته؟ و سورپرایز میشه و از خوشحالی بغلش میکنه سپس باهمدیگه سوار هلیکوپتر میشن و میرن…..برای خواندن ادامه مطلب رو تیتر کلیک کنید.

قسمت ۱۶۰ سریال ترکی شربت زغال اخته
قسمت ۱۶۰ سریال ترکی شربت زغال اخته

دوعا با چیمن حرف میزنه و میگه نمیشه گوکان همینجوری بگرده واسه خودش تاوان پس نده باید بریم پیش زنش و بهش بگیم قضیه رو باید بفهمه که شوهرش چجور آدمیه! شعله پیش خانواده اش میره و بهش از اومدن عبداله خان میگه سولماز با حرص میگه چی؟ باز اومد؟ چی میگفت؟…..برای خواندن ادامه مطلب رو تیتر کلیک کنید.

قسمت ۱۵۹ سریال ترکی شربت زغال اخته
قسمت ۱۵۹ سریال ترکی شربت زغال اخته

قسمت ۱۵۹ سریال شربت زغال اخته

عبداله خان وقتی بقیه از پیشش میرن به شعله زنگ میزنه اما او جواب نمیده که عبداله خان بهش پیام میده و میگه باید باهم حتما حرف بزنیم خونه باش فردا صبح. آذرخش وقتی میبینه دوعا تو خودشه بهش میگه چیشده؟ او درباره فاتح حرف میزنه و میگه اون دخترو دوست داره فکر میکردم به اصرار خانواده بوده…..برای خواندن ادامه مطلب رو تیتر کلیک کنید.

قسمت ۱۵۸ سریال ترکی شربت زغال اخته
قسمت ۱۵۸ سریال ترکی شربت زغال اخته

چیمن گورکم را تعقیب میکنه و تو رستوران باهاش حرف میزنه اونجا متوجه میشه که گوکان برادرشه و متعهله حتی دوتا بچه هم داره چیمن حالش حسابی داغون شده و بهم ریخته. او با خالی داغون از اونجا میره و با خودش میگه خدایا من چیکار کردم! گورکم با برادرش دعوا میکنه و میگه خاک تو سر چندشت کنم…..برای خواندن ادامه مطلب رو تیتر کلیک کنید.

قسمت ۱۵۷ سریال ترکی شربت زغال اخته
قسمت ۱۵۷ سریال ترکی شربت زغال اخته

تو شرکت عامر با فاتح و مصطفی حرف میزنه و میگه باید یه رئیس جدید بیاد بالا سر کار که فاتح و مصطفی هیچ کدوم زیربار نمیرن اما مصطفی از فاتح تعریف میکنه و میگه تو تاجر بهتری هستی نسبت به من بهتره تو باشی او قبول میکنه. امید میره پیش شعله و ازش میپرسه ماجرا چیه؟…..برای خواندن ادامه مطلب رو تیتر کلیک کنید.

قسمت ۱۵۶ سریال ترکی شربت زغال اخته
قسمت ۱۵۶ سریال ترکی شربت زغال اخته

شعله به دوعا زنگ میزنه که دوعا میپرسه به موقع رسیدی؟ او میگه نه متأسفم عزیزم دیر رسیدم و شعله با گریه به طرف خانه میره. حال پنبه به شدت بد میشه و میره تو اتاقش تا استراحت کنه. تو خونه آذرخش دوعا و شعله را سرزنش میکنه واسه دروغشون سپس از شعله میخوان تا بچه را نگه نداره…..برای خواندن ادامه مطلب رو تیتر کلیک کنید.

قسمت ۱۵۵ سریال ترکی شربت زغال اخته
قسمت ۱۵۵ سریال ترکی شربت زغال اخته

کایهان با لمان حرف میزنه و ازش میخواد خانواده ارطغرل را شام دعوت کنه خونه شون و به مته خان و چیمن هم بگیم بیان لمان قبول میکنه. نیلای به سالن میره و میپرسه چخبر که پنبه میگه ایشاله فرداشب میریم خواستگاری نیلای با طعنه میگه نکنه اینم حامله ست! مصطفی بهش میگه این چه حرفیه؟…..برای خواندن ادامه مطلب رو تیتر کلیک کنید.

قسمت ۱۵۴ سریال ترکی شربت زغال اخته
قسمت ۱۵۴ سریال ترکی شربت زغال اخته

نورسما پیش شعله و دوعا رفته و باهاشون از حال امید میگه و بهشون میگه میخوام کاری که دوست داره را واسش جور کنم انجام بده یعنی خوندن شعله و دوعا هم استقبال میکنن و میگن که کمکت میکنیم. گوکان به فاتح زنگ میزنه و میگه باهم کمی حرف بزنیم؟ بالاخره قراره با خواهرم رابطه تون جدی بشه!…..برای خواندن ادامه مطلب رو تیتر کلیک کنید.

قسمت ۱۵۳ سریال ترکی شربت زغال اخته
قسمت ۱۵۳ سریال ترکی شربت زغال اخته

دوعا میگه مال من آذرخش جا میخوره و میگه چی؟ دوعا میگه میخواستم تصمیم بگیرم بعد بهتون خبر بدم آذرخش میگه چه تصمیمی؟ جمره هنوز کوچیکه تو هم تازه از فاتح جدا شدی! دوعا میگه واسه همین نگفتم که کسی ندونه تا من تصمیم بگیرم آذرخش میگه باشه. فردای آن روز سر میز صبحانه نیلای به فاتح تبریک میگه…..برای خواندن ادامه مطلب رو تیتر کلیک کنید.

قسمت ۱۵۲ سریال ترکی شربت زغال اخته

ارطغرل به همراه مهری رفته کاراکوئه اونجا شعله با دیدنش میگه اومدی اینجا؟ ارطغرل میگه آره با دخترم اومدم خوش گذرونی شعله میگه خوبه ولی برای محافظت ازش اومدی آخه تا کی؟ فکر کردی داری بهش خوبی میکنی ولی اینجوری نیست! فکر کن فردا مردی این دختر چیکار باید بکنه تک و تنها؟…..برای خواندن ادامه مطلب رو تیتر کلیک کنید.

قسمت ۱۵۱ سریال ترکی شربت زغال اخته
قسمت ۱۵۱ سریال ترکی شربت زغال اخته

عامر به گورکم زنگ میزنه تا درباره تغییر هیئت مدیره حرف بزنه که گورکم استرس میگیره که اون میدونه قضیه رو یا نه و وقتی میبینه چیزی نگفت میگه فردا میتونی بیای شرکت؟ میخواستم باهات حرف بزنم عامر میگه باشه. نورسما و امید به خانه خودشون میرن و اونجا نورسما سعی میکنه…..برای خواندن ادامه مطلب رو تیتر کلیک کنید.

قسمت ۱۵۰ سریال ترکی شربت زغال اخته
قسمت ۱۵۰ سریال ترکی شربت زغال اخته

فاتح که پنبه اونو به بهونه عیادت مریض برده بود اونجا متوجه میشه که پنبه یه خوابه دیگه واسش دیده. پنبه با مادرگورکم وقتی تنها میشن باهم درباره بچه ها حرف میزنن و دعا میکنن که از همدیگه خوششون اومده باشه. آذرخش وقتی به خانه میره همه با دیدن حالش میگن یه خبرهایی شده چیشده؟…..برای خواندن ادامه مطلب رو تیتر کلیک کنید.

قسمت ۱۴۹ سریال ترکی شربت زغال اخته
قسمت ۱۴۹ سریال ترکی شربت زغال اخته

مصطفی به نیلای زنگ میزنه و بهش میگه جواب آزمایش اومد و ازش معذرت خواهی میکنه که نیلای قبول نمیکنه و تلفنو قطع میکنه. پنبه و عبداله خان باهم حرف میزنن و عبداله خان ازش معذرت خواهی میکنه و میگه هنوزم میگم واسم با ارزشی ولی یه احساسی بود میخواستم پاش وایسم!…..برای خواندن ادامه مطلب رو تیتر کلیک کنید.

قسمت ۱۴۸ سریال ترکی شربت زغال اخته
قسمت ۱۴۸ سریال ترکی شربت زغال اخته

مته خان به مزون آزرا میره و او با دیدنش خوشحال میشه مته خان میگه اومدم واسه هدیه رودررو ازتون تشکر کنم آزرا پیشنهاد میده برن باهم ناهار بخورن او قبول میکنه و میرن. پنبه با روزگار حرف میزنه تا نورسما را اخراج منه اما روزگار میگه نورسما خیلی باهوشه…..برای خواندن ادامه مطلب رو تیتر کلیک کنید.

قسمت ۱۴۷ سریال ترکی شربت زغال اخته
قسمت ۱۴۷ سریال ترکی شربت زغال اخته

شعله به پنبه میگه برنده شدی خواستم از خودم بشنوی ازش جدا شدم دیگه هم قبولش نمیکنم پنبه میگه ارزششو داشت؟ او میگه نه نداشت خیلی اذیت شدم پنبه میگه حالا واسه چی اومدی اینجا؟ شعله میگه واسه عذرخواهی میدونم کارم غلط بود اشتباه بود اومدم واسه اینکه کلا تموم بشه…..برای خواندن ادامه مطلب رو تیتر کلیک کنید.

قسمت ۱۴۶ سریال ترکی شربت زغال اخته
قسمت ۱۴۶ سریال ترکی شربت زغال اخته

چیمن به مهری میگه که چقدر از گوکان اردم خوشش اومده و میگه که بقیه پسرها بچه ان ولی این میگه سر جلسه میره کاره ایه واسه خودش و باهم تو فضای مجازی درباره اش سرچ میکنن که فقط کارهاش و لوح تقدیراشو میبینن. از طرفی زنی به نام هلال به گوکان زنگ میزنه و میگه دخترهارو از مدرسه برداشتم…..برای خواندن ادامه مطلب رو تیتر کلیک کنید.

قسمت ۱۴۵ سریال ترکی شربت زغال اخته
قسمت ۱۴۵ سریال ترکی شربت زغال اخته

سر میز صبحانه دوعا میگه که نیلای خونه ما رفته فاتح و پنبه از مصطفی میخوان که با نیلای صحبت کنه مصطفی ازشون میخواد بحثو تموم کنن و به اتاقش میره. زلفی پیش نیلای رفته و بیارم درباره اتفاق پیش اومده حرف میزنن زلفی میگه تا کی اینجایی؟ کی برمیگردی؟ نیلای میگه دیگه برنمیگردم مصطفی بد دلمو شکونده…..برای خواندن ادامه مطلب رو تیتر کلیک کنید.

قسمت ۱۴۴ سریال ترکی شربت زغال اخته
قسمت ۱۴۴ سریال ترکی شربت زغال اخته

نیلای با عصبانیت میگه بچه از تو نیست خیالت راحت شد؟ راحت شدی؟ مصطفی داد میزنه و میگه گمشو! نیلای با عصبانیت میره تا لباساشو جمع کنه که عبداله خان حالش بد میشه و اونا دور عبداله خان را میگیرن و سریع به اورژانس زنگ میزنن. نورسما به پنبه زنگ میزنه و پنبه واسش ماجرارو میگه که نورسما شوکه شده…..برای خواندن ادامه مطلب رو تیتر کلیک کنید.

قسمت ۱۴۳ سریال ترکی شربت زغال اخته
قسمت ۱۴۳ سریال ترکی شربت زغال اخته

کسی که زلفی آورده تا دعا بخونه و چشم شور از روشون برداشته بشه مراسمو شروع میکنه. بعد از پنبه برای نورسما و نیلای هم دعارو میخونه. قمر خانم با دخترش حوا میره کانال پیش آذرخش و روزگار تا باهاش حرف بزنن درباره ادامه تحصیلش اونجا حوا شروع میکنه خودشو معروف و خوشگل دونستن که روزگار میگه نه تو خوشگل نیستی…..برای خواندن ادامه مطلب رو تیتر کلیک کنید.

قسمت ۱۴۲ سریال ترکی شربت زغال اخته
قسمت ۱۴۲ سریال ترکی شربت زغال اخته

آصلی میره پیش روزگار و از قمر زنی که جلوی آذرخش گرفته میگه روزگار ازش میخواد یه حساب فیک واسش درست کنه تا اون دخترو زیر نظر داشته باشه. عبداله خان به خانه میرسه و همه میرن دورشو میگیرن امید با کلی خرید میاد اونجا که همه تعجب میکنن. شعله به خانه مادرش رفته که اونا از دیدنش جا میخورن و میگن برگشتی؟…..برای خواندن ادامه مطلب رو تیتر کلیک کنید.

قسمت ۱۴۱ سریال ترکی شربت زغال اخته
قسمت ۱۴۱ سریال ترکی شربت زغال اخته

عامر با گورکم قرار گذاشته و عامر باهاش حرف میزنه و میگه چرا اسمتو یه چیز دیگه گفتی؟ او میگه اولین بارم بود نمیخواستم اسم خودمو بگم سپس بعد از کمی حرف زدن میگه من باید برم دیگه. همه تو خونه فهمیدن که مصطفی مثل همیشه نیست و واسشون سواله که چی شده. عامر تو راه خونه به دعواش با داداشش فکر میکنه…..برای خواندن ادامه مطلب رو تیتر کلیک کنید.

قسمت ۱۴۰ سریال ترکی شربت زغال اخته
قسمت ۱۴۰ سریال ترکی شربت زغال اخته

همه بعد از خوردن صبحانه میرن دنبال کار و زندگیشون و نیلای فقط تو خونه میمونه و با کلافگی به خودش میگه منم میخوام کار کنم! سپس تصمیم میگیره به عمو عامر بگه تا ببینه او تو شرکت بهش کار میده یا نه. امید میره شرکت و شخصا عبداله خان را دعوت میکنه به مراسم شب و میگه میدونم نمیاین…..برای خواندن ادامه مطلب رو تیتر کلیک کنید.

قسمت ۱۳۹ سریال ترکی شربت زغال اخته
قسمت ۱۳۹ سریال ترکی شربت زغال اخته

سولماز در حال رد شدن از جلوی رستورانه که زلفی میبینتش و دعوتش میکنه داخل و میگه بیاین یه قهوه بخورین و دکور جدیدو ببینین سولماز قبول میکنه. سولماز وقتی میره داخل پنبه باهاش خوش و بش میکنه و مثل یه مشتری باهاش رفتار میکنن که سولماز جا میخوره ولی خودشو جمع و جور میکنه. مهری با مته خان تو کافه قرار میزاره…..برای خواندن ادامه مطلب رو تیتر کلیک کنید.

قسمت ۱۳۸ سریال ترکی شربت زغال اخته
قسمت ۱۳۸ سریال ترکی شربت زغال اخته

شعله با عصبانیت میگه کار تو بود آره؟ تو روانی! سپس با پنبه باهم کل کل میکنن و پنبه میگه اومده بود خونه من اونجا من بهش گفتم که گوشیشو خاموش کنه اونم خاموش کرد فکر کردی تو کی هستی؟ در آخر میگه من برم دیگه جای من اینجور جاها نیست. بعد از رفتنش او دوباره به عبداله خان زنگ میزنه…..برای خواندن ادامه مطلب رو تیتر کلیک کنید.

قسمت ۱۳۷ سریال ترکی شربت زغال اخته
قسمت ۱۳۷ سریال ترکی شربت زغال اخته

تو جلسه دادگاه پنبه نمیاد که عبداله خان میگه میدونستم نمیاد وکیل میگه نگران نباشین همه ی تلاشمونو میکنیم زیاد طول نکشه. شعله و عبداله خان میرن ناهار بخور رستوران که شعله پیشنهاد میده …..برای خواندن ادامه مطلب رو تیتر کلیک کنید.

قسمت ۱۳۶ سریال ترکی شربت زغال اخته

دوعا میره پیش پنبه و نیلای و نورسما و میگه شب یه مهمونی گرفتم و شام دعوت کردم خانواده مو برای جشن عقد من و فاتح و از نورسما دعوت میکنه که اونم بیاد نورسما قبول میکنه بعد از رفتنش پنبه حرص میخوره. شب ارطغرل به مهری میگه بدو حاضرشو داره دیر میشه، مهری با ظاهری متفاوت میاد پایین که ارطغرل شوکه میشه…..برای خواندن ادامه مطلب رو تیتر کلیک کنید.

قسمت ۱۳۵ سریال ترکی شربت زغال اخته

پنبه میخواد به دوعا حمله کنه که جلوشو میگیرن و دوعا میگه جلوشو نگیرین بزار بیاد، او دوباره با دوعا بدرفتاری میکنه که دوعا میگه دیگه روم اثر نداره انقدر زیاد شده تعداد بد رفتاری‌تون که عادت کردم حالا هم میرم پیش دخترم شما بیوفتین به جون هم و میره. فاتح میره پیش دوعا و میگه این چه کاری بود؟…..برای خواندن ادامه مطلب رو تیتر کلیک کنید.

روزگار زنگ میرنه به عامر و برای جشن سال نو دعوتش میکنه او وقتی میفهمه آذرخش هم میاد قبول میکنه. شب سر میز خانواده خودش میشینه که وقتی میبینه آذرخش و مهمت دست تو دست هم به داخل سالن اومدن همگی شوکه میشن بیشتر از همه عامر. شعله تو هتل با عبداله خان حرف میزنه و میگه که برنامه هام یکی یکی داره کنسل میشه…..برای خواندن ادامه مطلب رو تیتر کلیک کنید.

قسمت ۱۳۳ سریال ترکی شربت زغال اخته
قسمت ۱۳۳ سریال ترکی شربت زغال اخته

نیلای قبل از اومدن شعله از دفتر کارش و قرارهای کاریش عکس میگیره و میره. شعله باهاش دعوا میکنه که این چه کاری بود کردی؟ او میگه تازه اولشه من باهات لج افتادم و میره. نورسما به مغازه ای که امید راه انداخته میره و اونجارو به نورسما نشون میده نورسما حسابی خوشش اومده و میگه چقدر قشنگه اینجا!…..برای خواندن ادامه مطلب رو تیتر کلیک کنید.

قسمت ۱۳۲ سریال ترکی شربت زغال اخته
قسمت ۱۳۲ سریال ترکی شربت زغال اخته

پنبه به شخصی به اسم حکمت زنگ میزنه و ازش میخواد یه سر بره پیشش. آذرخش وقتی ماجرارو فهمیده با عامر حسابی دعوا میکنه و میگه باورم نمیشه همچین کاری کرده باشی آخه چرا؟ واسه چی؟ عامر میگه میترسیدم و نمیخواستم از روی ترحم بهم نزدیک بشی! و نمیخواستم ناراحت بشی آذرخش میگه چی میگی؟…..برای خواندن ادامه مطلب رو تیتر کلیک کنید.

قسمت ۱۳۱ سریال ترکی شربت زغال اخته
قسمت ۱۳۱ سریال ترکی شربت زغال اخته

تو خونه عبداله خان همه نشستن که دوباره پنبه شروع میکنه به دوعا و خانواده اش تیکه انداختن که دوعا باهاش دعوا میکنه و میگه نمیزارم به مادرم توهین کنین! اونا باهم بحث میکنن و میره تو اتاقش که فاتح بهش میگه مامان خیلی زیاده روی کردی! و پشت دوعا درمیاد و دنبالش میره. از طرفی…..برای خواندن ادامه مطلب رو تیتر کلیک کنید.

قسمت ۱۳۰ سریال ترکی شربت زغال اخته
قسمت ۱۳۰ سریال ترکی شربت زغال اخته

عبداله خان شعله را به خانه اش میرسونه که همان موقع آذرخش و سولماز از خونه بیرون میان و همدیگرو میبینن سولماز با شعله دعوا میکنه و میگه خجالتم نمیکشین؟ انگار نه انگار که خانواده هارو ریختین به هم؟ و سرزنشش میکنه که شعله میگه شما هم دنبال بهونه بودین که از من متنفر بشین اومدم برم خونه ام!…..برای خواندن ادامه مطلب رو تیتر کلیک کنید.

قسمت ۱۲۹ سریال ترکی شربت زغال اخته
قسمت ۱۲۹ سریال ترکی شربت زغال اخته

همه خانواده اونال ها پشت در اتاق عمل وایسادن. ارطغرل با آذرخش در حال حرف زدنه و بهش از احساسش بهش میگه و ازش یجورهایی خواستگاری میکنه آذرخش میگه تو که میدونی تو چه موقعیتی هستم یکم بهم زمان بده ارطغرل قبول میکنه. آذرخش وقتی به خونه میره دوعا را میبینه او ازش میخواد بره پیشش تا باهم حرف بزنن…..برای خواندن ادامه مطلب رو تیتر کلیک کنید.

قسمت ۱۲۸ سریال ترکی شربت زغال اخته
قسمت ۱۲۸ سریال ترکی شربت زغال اخته

فاتح پیش دوعا میره و بهش میگه بیا بریم سر میز صبحانه دوعا میگه مادرت چشم دیدن منو نداره شوخیت گرفته؟ فاتح میگه اون الان حال خوبی نداره بهش حق بده سپس میرن سر میز صبحانه. آذرخش به خانه روزگار رفته و میگه میخواستم قبل از ضبط برنامه ببینمت و درباره اتفاق ها حرف بزنیم…..برای خواندن ادامه مطلب رو تیتر کلیک کنید.

قسمت ۱۲۷ سریال ترکی شربت زغال اخته
قسمت ۱۲۷ سریال ترکی شربت زغال اخته

شعله به خانه میره که سولماز با دیدنش به طرفش حمله میکنه و میخواد کتکش بزنه و بهش بد و بیاره میگه که آذرخش و بقیه جلوشو میگیرن که شعله جا میخوره و میگه مگه من چیکار کردم؟ آنها باهاش دعوا میکنن و میگن یعنی چی چیکار کردم؟ تو کاری کردی که ما نمیتونیم سرمونو بالا نگه داریم! دوعا باهاش دعوا میکنه…..برای خواندن ادامه مطلب رو تیتر کلیک کنید.

قسمت ۱۲۶ سریال ترکی شربت زغال اخته
قسمت ۱۲۶ سریال ترکی شربت زغال اخته

شب همه منتظر اومدن عبداله خان هستن که میبینن دیر کرده مصطفی زنگ میزنه که میبینه گوشیش خاموشه پنبه استرس میگیره و همه نگران میشن. تو خونه آذرخش به شعله زنگ میزنن که میبینن گوشیش خاموشه سولماز استرس میگیره که آذرخش میگه چیزی نیست حتما با روزگاره حواسش به گوشیش نیست…..برای خواندن ادامه مطلب رو تیتر کلیک کنید.

قسمت ۱۲۵ سریال ترکی شربت زغال اخته
قسمت ۱۲۵ سریال ترکی شربت زغال اخته

نورسما به کانال رفته و اونجا روزگار باهاش حرف میزنه، نورسما میگه که شاید از پسش بر نیام روزگار میگه از این حرفا اصلا نزن من تا وقتی چیزیو تو کسی نبینم اصلا بهش حتی پیشنهادم نمیدم پس خودتو دست کم نگیر از پسش برمیای مبارک باشه نورسما میگه چی؟ الان استخدام شدم؟…..برای خواندن ادامه مطلب رو تیتر کلیک کنید.

قسمت ۱۲۴ سریال ترکی شربت زغال اخته
قسمت ۱۲۴ سریال ترکی شربت زغال اخته

شعله به خانواده اش میگه که قراره عقدو بندازیم جلو سولماز میپرسه چرا؟ آذرخش میگه اشکالش کجاست؟ خیلیم خوبه اینا خیلی وقته همو میشناسن سپس میگه که ارطغرل و مهری فرداشب شام دعوتن اینجا سولماز میگه من که تئاتر دعوتنم شعله هم میگه منم دنبال کارهای عقدم آذرخش میگه باشه به کارهاتون برسین…..برای خواندن ادامه مطلب رو تیتر کلیک کنید.

قسمت ۱۲۳ سریال ترکی شربت زغال اخته
قسمت ۱۲۳ سریال ترکی شربت زغال اخته

عبداله خان به یاد میاره که شعله بهش ماجرای پیامو گفته بود مصطفی میگه چیشده بابا؟ عبداله خان دعواش میکنه به خاطر کاری که کرده و میگه تو و نیلای هم دیگه شورشو درآوردین! سپس ازش میخواد از اونجا بره و به زنشم بگه دست از این کارها برداره. مصطفی وقتی به خانه برمیگرده نیلای بهش میگه چیشد؟…..برای خواندن ادامه مطلب رو تیتر کلیک کنید.

قسمت ۱۲۲ سریال ترکی شربت زغال اخته
قسمت ۱۲۲ سریال ترکی شربت زغال اخته

پدر نازلی به کمک روزگار تحصیلو قبول کرده و به برنامه زنگ میزنه و به نازلی میگه که قبوله میتونی ادامه تحصیل بدی نازلی و همه خوشحال میشن. شعله به سر قرار با عبداله خان رفه و اونجا درباره وضعیت امید و نورسما حرف میزنن. دوعا تو خونه هرکاری میخواد بکنه دلبر گیر میده و میگه اینجوری انجام بدی بهتره دوعا کلافه میشه…..برای خواندن ادامه مطلب رو تیتر کلیک کنید.

قسمت ۱۲۱ سریال ترکی شربت زغال اخته
قسمت ۱۲۱ سریال ترکی شربت زغال اخته

روزگار به آذرخش میگه فردا پخش زنده ست آذرخش میگه چی؟ من تا حالا پخش زنده نداشتم! روزگار میگه تو میتونی باید با اون دختر رو پخش زنده برین. چیمن و مهری باهم رفتن به کافه و باهمدیگه وقت میگذرونن که مته خان زنگ میزنه به چیمن و اونم بهشون ملحق میشه چیمن از ظاهر مهری متوجه میشه که کمی تو هم رفته و ازش میپرسه…..برای خواندن ادامه مطلب رو تیتر کلیک کنید.

قسمت ۱۲۰ سریال ترکی شربت زغال اخته
قسمت ۱۲۰ سریال ترکی شربت زغال اخته

عامر میره پیش بشیر و میگه تو چطور اومدی اینجا؟ چجوری زنده ای؟ من هنوز شوکه ام! بشیر میگه من با لمان به زور ازدواج کرده بودم وقتی تصادف کردم دیدم بهترین موقع ست واسه خلاص شدن. من عاشق یه نفر شده بودم وقتی خبر ازدواجت با لمانو شنیدم ناراحت شدم من ازش خلاص شده بودم ولی تو گرفتار شدی…..برای خواندن ادامه مطلب رو تیتر کلیک کنید.

قسمت ۱۱۹ سریال ترکی شربت زغال اخته
قسمت ۱۱۹ سریال ترکی شربت زغال اخته

آذرخش به دم در خانه نازلی میره و میگه میخوام با نازلی حرف بزنم از مراکز بورسیه میایم پدرش سریع میگه ما به کسی زنگ نزدیم و میخواد درو ببنده که آذرخش باهاش حرف میزنه و با این حرف که واستون بسته های معیشتی میارن به داخل میره. نازلی میاد و با اینکه خیلی استرس میکشه و نمیتونه حرف دلشو بزنه به آذرخش میگه…..برای خواندن ادامه مطلب رو تیتر کلیک کنید.

قسمت ۱۱۸ سریال ترکی شربت زغال اخته
قسمت ۱۱۸ سریال ترکی شربت زغال اخته

سر میز شام دوعا بحث ازدواجو پیش میکشه و میگه من میخوام ازدواج کنیم ولی فاتح نمیخواد همگی تعجب میکنن و میگن چی؟ پنبه میگه یعنی چی؟ شیرمو حلالت نمیکنم! عبداله خان میگه راست میگه فاتح؟ او تایید میکنه و میگه آره من قبول نکردم چون میخواست باهام ازدواج کنه بعد حضانت بچه رو بگیره و طلاق بگیره همه دوباره جا میخورن..…..برای خواندن ادامه مطلب رو تیتر کلیک کنید.

قسمت ۱۱۷ سریال ترکی شربت زغال اخته
قسمت ۱۱۷ سریال ترکی شربت زغال اخته

دوعا وقتی می بینه که فاتح از ازدواج کردن منصرف شده و به همون وضعیت خودشون راضیه جا می‌خوره و نمی‌دونه باید چیکار کنه فاتح بهش میگه حالا که رضایت دادی با هم ازدواج کنیم پس قطعاً مشکلی نداری که همین جا بخوابم دوعا مجبور میشه که قبول کنه و میگه آره میتونی همین جا باشی..…..برای خواندن ادامه مطلب رو تیتر کلیک کنید.

قسمت ۱۱۶ سریال ترکی شربت زغال اخته
قسمت ۱۱۶ سریال ترکی شربت زغال اخته

عبدالله خان وقتی متوجه میشه که عامر صبح های زود تو آب سرد دریا شنا میکنه تعجب میکنه و به یوسف میگه این اواخر عامر کارهای عجیب و غریب‌ زیاد میکنه یکیو بزار تعقیبش کنه تا سر از کارهاش دربیاره و یوسف فردای ان روز میبینه که یک ساعتی عامر تو آب سرد شنا کرد.…..برای خواندن ادامه مطلب رو تیتر کلیک کنید.

قسمت ۱۱۵ سریال ترکی شربت زغال اخته
قسمت ۱۱۵ سریال ترکی شربت زغال اخته

بالاخره نیلای راضی به عمل سزارین می‌شه و به دوعا میگه اگه برای من اتفاقی افتاد مواظب عبدالله کوچولو باش بچه نیلای به دنیا میاد ولی مصطفی ترس داره که نتونه پدر خوبی برای بچه‌اش باشه فاتح آرومش می‌کنه و میگه اینجوری نیست همونقدر که برادر خوبی بودی پدر خوبی هم میشی شک نکن.…..برای خواندن ادامه مطلب رو تیتر کلیک کنید.

قسمت ۱۱۴ سریال ترکی شربت زغال اخته
قسمت ۱۱۴ سریال ترکی شربت زغال اخته

آذرخش برای عامر احضاریه دادگاه طلاق فرستاده که عامر با دیدن او حسابی به هم ریخته و ناراحته اما با این وجود برای عشقش آرزوی خوشبختی می‌کند. مته‌خان ازش می‌پرسه که چرا خوب می‌خوای طلاق بگیری وقتی انقدر دوسش داری عامر میگه وقتی بزرگ میشی خیلی چیزها پیچیده‌تر و سخت‌تر می‌شه…..برای خواندن ادامه مطلب رو تیتر کلیک کنید.

قسمت ۱۱۳ سریال ترکی شربت زغال اخته
قسمت ۱۱۳ سریال ترکی شربت زغال اخته

همگی در رستوران جمع شدند که وقتی پنبه و عبدالله خان به اونجا میرن می‌فهمن که یک شام ساده نیست و به مناسبت سالگرد ازدواجشان نیلای و مصطفی سوپرایز ترتیب دادن و خوشحال میشن. بعد از چند دقیقه عامر با یک زنی زیبارو به نام غنچه وارد مجلس میشه که همگی شوکه میشن. دوعا و سلماز به همراه فاتح ترجیح می‌دهند…..برای خواندن ادامه مطلب رو تیتر کلیک کنید.

قسمت ۱۱۲ سریال ترکی شربت زغال اخته
قسمت ۱۱۲ سریال ترکی شربت زغال اخته

نیلای برای خود شیرینی به مصطفی زنگ می‌زنه و میگه فردا سالگرد ازدواج مامان و باباست بیا تو رستوران غافلگیرشون کنیم مصطفی جا می‌خوره و میگه مادر من از این چیزا خوشش نمیاد اصلاً تا حالا مراسمی نگرفتن نیلای میگه من الان باهاش حرف زدم گفت دوست دارم سورپرایز بشم مصطفی قبول می‌کنه.…..برای خواندن ادامه مطلب رو تیتر کلیک کنید.

قسمت ۱۱۱ سریال ترکی شربت زغال اخته
قسمت ۱۱۱ سریال ترکی شربت زغال اخته

فاتح با شنیدن حرف‌های دوعا حسابی به سرش زده و حتی نمی‌تونه تصور کنه که دوعا با مرد دیگه‌ای باشه به خاطر همین سرگردان تو کوچه خیابان‌ها رانندگی می‌کنه و برای مشورت گرفتن پیش عمویش عامر میره عامر وقتی ماجرارو می‌شنود به فاتح اطمینان میده که همچین کاری دوعا نمی‌کنه…..برای خواندن ادامه مطلب رو تیتر کلیک کنید.

قسمت ۱۱۰ سریال ترکی شربت زغال اخته
قسمت ۱۱۰ سریال ترکی شربت زغال اخته

چیمن به آشپزخانه پیش مهری میره و بهش پیشنهاد میده تا با او و مته خان با همدیگه برن سینما و با هم وقت بگذرونن مهری که همش در خانه بوده حتی درسشم در خانه به صورت غیر حضوری خونده استقبال می‌کنه. در مسیر برگشت نورسما از دست امید ناراحت شده و ازش گلگی می‌کنه که چرا ماجرای کار کردنشو به همه گفت…..برای خواندن ادامه مطلب رو تیتر کلیک کنید.

قسمت ۱۰۹ سریال ترکی شربت زغال اخته
قسمت ۱۰۹ سریال ترکی شربت زغال اخته

پلین دوست دختر روزگار بارها از طرف روزگار پس زده میشه و پلین متوجه این فاصله بینشون شده و با کلافگی بهش میگه من مثل دوست دخترای دیگه ا نیستم اگه خیانت کنی بد می‌بینی اما روزگار می‌دونه که هر چند تا هم که دوست دختر داشته باشه عاشق شعله شده. عامر پیش دکترش میره و بهش میگه…..برای خواندن ادامه مطلب رو تیتر کلیک کنید.

قسمت ۱۰۸ سریال ترکی شربت زغال اخته
قسمت ۱۰۸ سریال ترکی شربت زغال اخته

نیلای پشت در اتاق رفته او صداهایی از داخل اتاق می‌شنود که یه نفر کمک می‌خواد او ازشون می‌خواد تا درو باز کنن از سر و صداها اهالی خانه به اونجا میان و می‌پرسند که چی شده؟ همان موقع سلوی خدمتکار آن خانه باحالی پریشان از داخل اتاق به بیرون میاد و با گریه بهشون میگه که مصطفی منو به زور کشوند…..برای خواندن ادامه مطلب رو تیتر کلیک کنید.

قسمت ۱۰۷ سریال ترکی شربت زغال اخته
قسمت ۱۰۷ سریال ترکی شربت زغال اخته

عامر صبح وقتی از خواب بیدار میشه آذرخش درباره دیشب باهاش صحبت می‌کنه که عامر میگه من واقعاً اینجوری حرف زدم؟ نه منظورم اینی که میگی نبوده هر کاری می‌خوای بکنی بکن من پشتتم. آذرخش از این تغییر رفتار تعجب می‌کنه و زمانی بیشتر شوکه میشه که کایهان بعد از رفتن عامر زنگ می‌زنه و بهش میگه دیشب عامر اومد…..برای خواندن ادامه مطلب رو تیتر کلیک کنید.

قسمت ۱۰۶ سریال ترکی شربت زغال اخته
قسمت ۱۰۶ سریال ترکی شربت زغال اخته

امید با اصرارهای یوسف به سر کار برمی‌گرده اما از اینکه اصلاً کاری نداره اونجا و حوصلش سر میره کلافه است. عامر پیش عبدالله خان رفته، وقتی ماجرای دیشبو ازش می‌شنوه بهش میگه بزار هر کسی هر کاری می‌خواد بکنه هر کسی موظفه برای زندگی خودش تصمیم بگیره سپس ادامه میده و میگه که …..برای خواندن ادامه مطلب رو تیتر کلیک کنید.

قسمت ۱۰۵ سریال ترکی شربت زغال اخته
قسمت ۱۰۵ سریال ترکی شربت زغال اخته

نورسما وقتی می‌بینه ابراهیم بهش می‌خواد حمله کنه چاقویی از روی میز برمی‌داره و تهدیدش می‌کنه که اگه نزدیک بشی بلایی که سرت میاد مقصرش خودتی! ابراهیم بهش میگه اومدی زندگیمو سیاه کردی الانم قهرمان بازیت گرفته؟ مهری که در اتاق بغلی ساکن هست ‌صدای آنها را می‌شنود و به بیرون میره همان موقع ابراهیم به نورسما میگه…..برای خواندن ادامه مطلب رو تیتر کلیک کنید.

قسمت ۱۰۴ سریال ترکی شربت زغال اخته
قسمت ۱۰۴ سریال ترکی شربت زغال اخته

قسمت ۱۰۴ سریال شربت زغال اخته

شعله که به بهانه سر زدن به امید به شرکت رفته به اتاق عبدالله خان میره. آنجا او را سرزنش می‌کنه که در مقابل تحقیرها و حرف‌هایی که پنبه بهش زد او سکوت کرد و پشت او را خالی کرد عبدالله خان میگه من که بهتون گفته بودم در توان من نیست این اصلا شدنی هم نیست همان موقع پنبه زنگ می‌زنه به عبدالله خان که او بهش میگه…..برای خواندن ادامه مطلب رو تیتر کلیک کنید.

قسمت ۱۰۳ سریال ترکی شربت زغال اخته
قسمت ۱۰۳ سریال ترکی شربت زغال اخته

ارطغرل خان بعد از صحبت کردن با عبدالله خان و پسرهایش و عامر تصمیم می‌گیرد با نورسما هم صحبت کند وقتی نورسما با امید در میون میزاره امید حاضر نیست حرفی بزنه و می‌خواد از این ماجرا فاصله بگیره اما نورسما میگه من نمی‌خوام بلاهایی که سر من اومد سر زندگی یک دختر دیگه بیاد و با ارطغرل خان در کافه قرار می‌گذارد…..برای خواندن ادامه مطلب رو تیتر کلیک کنید.

قسمت ۱۰۲ سریال ترکی شربت زغال اخته
قسمت ۱۰۲ سریال ترکی شربت زغال اخته

امید وقتی چشمش به ابراهیم می‌افتد به طرفش حمله می‌کنه که مصطفی جلوشو می‌گیره عبدالله خان جلو میره و سیلی محکمی تو صورت ابراهیم می‌زنه. در عرض چند دقیقه مهمانی تبدیل به میدان جنگ می‌شود ارطغرل شوکه شده و ازشون می‌پرسه اینجا چه خبره عبدالله خان میگه این پسر وقتی با دختر من ازدواج کرد اونو از پنجره انداخت پایین و…..برای خواندن ادامه مطلب رو تیتر کلیک کنید.

قسمت ۱۰۱ سریال ترکی شربت زغال اخته
قسمت ۱۰۱ سریال ترکی شربت زغال اخته

لمان به خواست کایهان به خانه پنبه رفته که او بهش میگه دوعا از وقتی که برگشته بی‌تربیت‌تر و گستاخ شده و از دوعا پیش لمان گلگی می‌کنه لمان تصمیم می‌گیره بره پیش دوعا و باهاش صحبت کنه و نصیحتش کنه. سپس میگه مردها گاهی اوقات از این کارها می‌کنند برای ذاتشونه اما ما زن‌ها باید چشم پوشی کنیم و به زن و خانه مان رسیدگی کنیم…..برای خواندن ادامه مطلب رو تیتر کلیک کنید.

قسمت ۱۰۰ سریال ترکی شربت زغال اخته
قسمت ۱۰۰ سریال ترکی شربت زغال اخته

امید با نورسما تصمیم می‌گیره تا در شرکت عبدالله خان مشغول به کار بشه نورسما خوشحال می‌شه از این تصمیمش و میگه کار تو هیچ مشکلی نداره اما من نمی‌تونم به زندگی شبانه تو عادت کنم، سپس امید بهش میگه نظرت چیه به مناسبت این همکاری دور همدیگه در رستوران مصطفی شام بخوریم؟…..برای خواندن ادامه مطلب رو تیتر کلیک کنید.

قسمت ۹۹ سریال ترکی شربت زغال اخته
قسمت ۹۹ سریال ترکی شربت زغال اخته

آذرخش از اینکه دوعا مجبور شده به خانه عبدالله برگرده و به خاطر دخترش تن به این خفت بده به شدت ناراحت و عصبانیه او تمام راه را گریه می‌کند و به عامر زنگ می‌زنه سپس با همدیگه قرار می‌گذارند و عامر با دیدن آذرخش در آغوشش می‌گیرد. او آذرخش را دلداری میده و میگه نمی‌زارم کسی تو رو اذیت کنه…..برای خواندن ادامه مطلب رو تیتر کلیک کنید.

قسمت ۹۸ سریال ترکی شربت زغال اخته
قسمت ۹۸ سریال ترکی شربت زغال اخته

شعله وقتی میره مادرشو ببینه با جشن اونال‌ها روبرو میشه و از روی خشم و عصبانیت نگاهی به آنها می‌اندازد سولماز ازش می‌خواد تا مردمداری کنه و چیزی بهشون نگه شعله ناچاراً قبول می‌کنه. در پایان جشن پنبه پیش شعله میره و ازش می‌پرسه پس کی آنها را به جشن عروسیش دعوت می‌کنه…..برای خواندن ادامه مطلب رو تیتر کلیک کنید.

قسمت ۹۷ سریال ترکی شربت زغال اخته
قسمت ۹۷ سریال ترکی شربت زغال اخته

شعله به رستوران رفته اما هرچی منتظر می‌مونه روزگار به آنجا نمیاد سپس از رستوران بیرون میاد. اونال‌ها با ارطغرل قرارداد تجاری بستند به خاطر همین عامر با ارطغرل قراره شام گذاشته و حین غذا خوردن بهش میگه چند هتل در آلمان دارند که قرار است فردا به آنجا برود برای سرکشی ارطغرل میگه…..برای خواندن ادامه مطلب رو تیتر کلیک کنید.

قسمت ۹۶ سریال ترکی شربت زغال اخته
قسمت ۹۶ سریال ترکی شربت زغال اخته

فاتح بعد از بردن جمره به خانه‌اش بهش قول میده که همه دوباره دور همدیگه جمع بشن و مادرش هم پیشش بیاد پنبه از اینکه نوه‌اش به خانه آمده سر از پا نمی‌شناسد و سعی می‌کند به بهترین نحو از نوه‌اش مراقبت و بزرگش کنه. دوعا وقتی به خانه می‌رسد با حالی داغون که حتی روی پاهاش نمی‌تونه وایسه در آغوش مادرش گریه می‌کنه…..برای خواندن ادامه مطلب رو تیتر کلیک کنید.

قسمت ۹۵ سریال ترکی شربت زغال اخته
قسمت ۹۵ سریال ترکی شربت زغال اخته

بالاخره شب مهمونی آذرخش و عامر می‌رسد مهمان‌ها یکی یکی به آنجا میان همانطور که انتظار می‌رفت نیلای بدون فکر کردن ‌حرف هایی می‌زنه و فاتح هم جوابشو میده پنبه وقتی می‌بینه شعله به مهمانی نیامده از خوشحالی پوزخندی می‌زنه و به عبدالله خان نگاه می‌کند این از چشم‌های سولماز دور نمی‌ماند به خاطر همین سولماز به شعله زنگ می‌زنه…..برای خواندن ادامه مطلب رو تیتر کلیک کنید.

قسمت ۹۴ سریال ترکی شربت زغال اخته
قسمت ۹۴ سریال ترکی شربت زغال اخته

امید در خانه عبدالله خان مدام حرف‌های نامربوط و متلک می‌شنود و به خاطر نورسما تحمل می‌کنه و چیزی نمیگه. همان شب امید به جای دوستش که مریض شده شبانه به بار میره تا جای او روی سن بره و آهنگ بخونه وقتی به خانه برمی‌گرده عبدالله خان برای خواندن نماز صبح بیدار شده و او را می‌بینه و بهش میگه من…..برای خواندن ادامه مطلب رو تیتر کلیک کنید.

قسمت ۹۳ سریال ترکی شربت زغال اخته
قسمت ۹۳ سریال ترکی شربت زغال اخته

روز دادگاه فرا رسیده و دوعا با فاتح تصمیم گرفتن خودشون برن و کسی از خانواده نیاد جز شعله که میخواد شهارت بده. نیلای به خاطر حرف های عبداله خان و تهدیدهای فاتح از شهادت دادن منصرف شده. پنبه غصه میخوره و میگه عامر از لمان جدا شد نورسما هم که رفت خونه خودش الان فاتح و دوعا هم دارن از هم جدا میشن خانواده مون پراکنده شده…..برای خواندن ادامه مطلب رو تیتر کلیک کنید.

قسمت ۹۲ سریال ترکی شربت زغال اخته
قسمت ۹۲ سریال ترکی شربت زغال اخته

پنبه موقع بدرقه کردن عبدالله خان بهش میگه دیروز حد و حدود شعله را بهش فهموندم و درباره این موضوع دیگه صحبت نمی‌کنم و پرونده شو بستم عبدالله خان میگه من قبلاً بهت گفته بودم بازم میگم چیزی بین ما نبوده و نیست. عامر به فاتح میگه به جای اینکه اینجا بشینی و حسرت بخوری…..برای خواندن ادامه مطلب رو تیتر کلیک کنید.

قسمت ۹۱ سریال ترکی شربت زغال اخته
قسمت ۹۱ سریال ترکی شربت زغال اخته

امید هر از گاهی از دستش در میره و فراموش می‌کند که باید به عقاید نورسما احترام بزاره و چیزهایی که ازش می‌شنوه را مسخره می‌کنه نورسما حساس شده و از این رفتارش ناراحت می‌شه و بهش میگه من به الکل خوردن تو کاری ندارم و گلگی نمی‌کنم تو هم به عقاید من احترام بذار امید عذرخواهی می‌کنه و می‌بوستتش سپس به سر کار میره.…..برای خواندن ادامه مطلب رو تیتر کلیک کنید.

قسمت ۹۰ سریال ترکی شربت زغال اخته
قسمت ۹۰ سریال ترکی شربت زغال اخته

عامر پیش دکتر رفته و او بهش میگه بعد از تصادف حبابی در مغزت ایجاد شده که اگه بخواهیم عملش کنیم خیلی ریسک داره ولی می‌تونی باهاش به زندگیت ادامه بدی اما باید بدونی مثل یک بمب می‌مونه و هر لحظه امکان داره بترکه عامر مدتی با خودش خلوت می‌کنه و تصمیم می‌گیره اینو به کسی نگه سپس به آذرخش و مته خان میگه…..برای خواندن ادامه مطلب رو تیتر کلیک کنید.

قسمت ۸۹ سریال ترکی شربت زغال اخته
قسمت ۸۹ سریال ترکی شربت زغال اخته

آذرخش به خانه اونال‌ها رفته و به فاتح میگه جلوی خانوادت برای آخرین بار میگم دختر منو اذیت نکن! فاتح میگه به جای اینکه دخترتونو آروم کنین تا زندگیشو نجات بدین شدین آتیش بیار معرکه؟ چون خودتون طلاق گرفتین و خوشبخت نیستین چشم ندارین خوشبختی بقیه را ببینین؟ آذرخش سیلی به او می‌زند که همگی شوکه میشن فاتح میگه.…..برای خواندن ادامه مطلب رو تیتر کلیک کنید.

قسمت ۸۸ سریال ترکی شربت زغال اخته
قسمت ۸۸ سریال ترکی شربت زغال اخته

دوعا به خانه آمده و همگی دور او و دخترش جمع شدند آذرخش می‌پرسه اسمشو یاز میزاری؟ دوعا میگه نه اونو با فاتح انتخاب کرده بودم دیگه به تاریخ پیوست عامر ناراحت میشه و بهش میگه ایشالا زیر سایه پدر و مادرش بزرگ بشه دوعا با کلافگی میگه قرار نیست پدرشو اصلاً ببینه پس نشدنیه.…..برای خواندن ادامه مطلب رو تیتر کلیک کنید.

قسمت ۸۷ سریال ترکی شربت زغال اخته
قسمت ۸۷ سریال ترکی شربت زغال اخته

دوعا در اتاق عمل هستش از طرفی آذرخش و عامر را به بیمارستان می‌برند تو مسیر آذرخش ایست قلبی می‌کنه و سعی می‌کنند تا او را به زندگی برگردونند. عامر نیمه هوشیار هست و مدام سراغ آذرخش را می‌گیرد. خانواده فاتح به بیمارستان می‌رسند فاتح از دکتر می‌پرسه حال بچه‌هاش چطوره دکتر بهشون میگه…..برای خواندن ادامه مطلب رو تیتر کلیک کنید.

قسمت ۸۶ سریال ترکی شربت زغال اخته
قسمت ۸۶ سریال ترکی شربت زغال اخته

نورسما روز سختیو پشت سر میگذرونه، دو نفر از بانک به اونجا میان و میگن که به خاطر بدهی امید به بانک واسه مصادره اموال اومدیم نورسما با دستپاچگی به یوسف دستیار پدرش زنگ میزنه. یوسف به اونجا میاد و میگه که پولو پرداخت کردم و گفتم یه تلویزیون بخرن بیارن تو هم به امید بگو واستون هدیه خریدن نورسما ازش میخواد بین خودشون بمونه…..برای خواندن ادامه مطلب رو تیتر کلیک کنید.

قسمت ۸۵ سریال ترکی شربت زغال اخته
قسمت ۸۵ سریال ترکی شربت زغال اخته

پنبه به عبدالله خان میگه چطوره برای امید وانت بگیریم که از ماشین نورسما استفاده نکنه؟ عبدالله خان میگه امید پسر مغروریه اجازه همچین کاری نمیده در ضمن نورسما خودش انتخاب کرده این آدمو باید زندگی و سبکشم بپذیره. آیلین عکس‌هایی از خودش و فاتحو به همراه یک فایل صوتی برایش می‌فرستد…..برای خواندن ادامه مطلب رو تیتر کلیک کنید.

قسمت ۸۴ سریال ترکی شربت زغال اخته
قسمت ۸۴ سریال ترکی شربت زغال اخته

پنبه با دیدن شعله و عبدالله خان می‌پرسه اینجا چه خبره شعله با دستپاچگی میگه چیزی نیست پنبه خانم گردنبندم باز شد از عبدالله خان خواهش کردم ببندن، عبدالله خان هم به زنش میگه زیادی شلوغش نکن بیا بریم پیش مهمون‌ها زشته و اتاق را ترک می‌کند. پنبه با عصبانیت به شعله میگه خجالت نمی‌کشی…..برای خواندن ادامه مطلب رو تیتر کلیک کنید.

قسمت ۸۳ سریال ترکی شربت زغال اخته
قسمت ۸۳ سریال ترکی شربت زغال اخته

در هتل آذرخش دیگه نمیتونه تحمل کنه و با شوهر یشیم دعواش میشه که عامر متوجه میشه با خشم او را هل میده و تو استخر پرتش میکنه. نیلای به خاطر اینکه ماشین های دوعا و پنبه از یه گالری دیگه خریداری شده مشکوک میشه و میخواد سر از کارها دربیاره به خاطر همین از برادرش احسان میخواد تا پیشش بره…..برای خواندن ادامه مطلب رو تیتر کلیک کنید.

قسمت ۸۲ سریال ترکی شربت زغال اخته
قسمت ۸۲ سریال ترکی شربت زغال اخته

آذرخش پیش عامر رفته و حرف‌های شعله را که تهمت می‌دونست بهش میگه اما علی رغم میل باطنیش او تایید می‌کنه و میگه آره همچین کاری کردم اما نه برای صدمه زدن به ابراهیم بلکه برای ترسوندنش که دیگه این کارو با کسی دیگه‌ای نکنه کاری که با نورسما کردن بخشش ندار،ه سپس برای پرت کردن حواس آذرخش بهش پیشنهاد میده …..برای خواندن ادامه مطلب رو تیتر کلیک کنید.

قسمت ۸۱ سریال ترکی شربت زغال اخته
قسمت ۸۱ سریال ترکی شربت زغال اخته

عبدالله خان از فاتح به شدت عصبانی میشه و رو به آیلین میگه تو نمی‌دونستی پسر من متاهله زنشم بارداره؟ سپس به فاتح میگه از این به بعد دیگه حتی بهش زنگم نمی‌زنی! عبدالله خان که حسابی عصبانیه با فاتح سوار ماشین میشن فاتح با گریه و دستپاچگی به پدرش میگه که هیچ قصد خاصی نداشته فقط…..برای خواندن ادامه مطلب رو تیتر کلیک کنید.

قسمت ۸۰ سریال ترکی شربت زغال اخته
قسمت ۸۰ سریال ترکی شربت زغال اخته

پرنده مدام بی ادبی میکنه که نیلای وقتی به خانه میره پنبه سرزنشش میکنه و میگه این چه پرنده ی بی ادبیه که اوردی و باید سریع از قفس آزادش کنی که بره نیلای ازش میخواد تا اجازه بده بمونه چون به غیر از اون همدم دیگه ای نداره. نورسما با شعله به انکارا رسیدن نورسما به داخل میره و مادر امید بهش میگه..…..برای خواندن ادامه مطلب رو تیتر کلیک کنید.

قسمت ۷۹ سریال ترکی شربت زغال اخته
قسمت ۷۹ سریال ترکی شربت زغال اخته

یاقوز با سختگیری بیش از حد با بچه‌ها رفتار می‌کند که آذرخش پیشش میره و اعتراض می‌کنه یاقوز میگه من می‌دونم دارم چیکار می‌کنم و اومدم که به این مدرسه نظم بدم تو کارم دخالت نکنین و میره آذرخش متوجه میشه که با او به مشکل می‌خوره. دوعا که طاقتش تمام شده به شعله میگه حتی اگه فاتح هم خیانت نمی‌کرد..…..برای خواندن ادامه مطلب رو تیتر کلیک کنید.

قسمت ۷۸ سریال ترکی شربت زغال اخته
قسمت ۷۸ سریال ترکی شربت زغال اخته

مته خان هضم حرف های عامر واسش سنگین بوده با ناباورانه بهش زل زده عامر با عصبانیت مشتی تو صورت کایهان میزنه و باهم درگیر میشن که اونارو از هم جدا میکنن. مته خان که اون فضا واسش سنگینه از اونجا بیرون میزنه. بعد از اتمام دعواشون متوجه میشن که مته خان نیست و دنبالش میگردن……..برای خواندن ادامه مطلب رو تیتر کلیک کنید.

قسمت ۷۷ سریال ترکی شربت زغال اخته
قسمت ۷۷ سریال ترکی شربت زغال اخته

نورسما شکلات‌ها را بین همه تعارف می‌کند پنیه یک شکلات قرمز رنگ را برمی‌دارد و از طعم عجیبش جا می‌خوره شعله با بی‌خیالی همیشگی‌اش میگه چیزی نیست مزه‌اش متفاوت به خاطر الکلیه که توش هست خانواده نورسما هاج و واج به همدیگه نگاه می‌کنند و سلماز نگاه خشمگینی به شعله می‌اندازد..…..برای خواندن ادامه مطلب رو تیتر کلیک کنید.

قسمت ۷۶ سریال ترکی شربت زغال اخته
قسمت ۷۶ سریال ترکی شربت زغال اخته

سولماز ظرف نقره ای را به امید میده و میگه اینو برو پر از شکلات کن برای مراسم ببریم یه دسته گل کمه اینم هدیه من به شما امید خوشحال میشه و دستشو میبوسد. تو خونه عبداله سر میز شام نیلای بحث آیلین را پیش میکشه که اصلا ازش خوشش نیومده دوعا میگه چیزی دیدی که اینو مدام میگی؟.…..برای خواندن ادامه مطلب رو تیتر کلیک کنید.

قسمت ۷۵ سریال ترکی شربت زغال اخته
قسمت ۷۵ سریال ترکی شربت زغال اخته

پنبه اولین نفری هست که متوجه بی حالی و دمغ بودن دوعا می شود دوعا بی خوابی و خستگیو بهونه میکنه پنبه میگه نکنه زایمان زودرس داری؟! عبدلله خان میگه میخوای بریم دکتر؟ دوعا میگه نه استراحت کنم خوب میشم از طرفی نیلای میگه امروز جنسیت بچه مشخص میشه و حسم میگه که پسره……..برای خواندن ادامه مطلب رو تیتر کلیک کنید.

قسمت ۷۴ سریال ترکی شربت زغال اخته
قسمت ۷۴ سریال ترکی شربت زغال اخته

نیلای وقتی گردن بند جدید دوعارو میبینه ازش میپرسه هدیه بدون مناسبت؟ نکنه فاتح کار اشتباهی کرده که هدیه خریده! این حرف نیلای که قشنگ زده بود به هدف فاتح را بیش از اندازه عصبانی میکنه. دوعا وقتی تعریف میکه که با چیمن رفته بوده به گالری فاتح به لکنت میوفته که همه جا میخورن..…..برای خواندن ادامه مطلب رو تیتر کلیک کنید.

قسمت ۷۳ سریال ترکی شربت زغال اخته
قسمت ۷۳ سریال ترکی شربت زغال اخته

فاتح پیش نورسما میره و به خاطر رفتار گذشته ازش معذرت خواهی میکنه و میگه تو اتاق خودشو حبس نکنه و دنبال آرزوهاش بره او بهش میگه تو برو به دوعا برس مردها فکر میکنن با مادیات میتونن زنهارو خوشبخت کنن اما یه زن به درک و توجه و احترام احتیاج داره. عبدلله خان نورسمارو صدا میزنه و میگه.…..برای خواندن ادامه مطلب رو تیتر کلیک کنید.

قسمت ۷۲ سریال ترکی شربت زغال اخته
قسمت ۷۲ سریال ترکی شربت زغال اخته

فاتح به خاطر خیانتش به دوعا مدام به خودش لعنت میفرسته و به خودش میگه اگه دوعا بفهمه حتما منو ترک میکنه او با شرمندگی به خانه میره و تا صبح فکر میکنه. فردای آن روز فاتح از دوعا برای رفتارهای اخیرش ازش عذرخواهی می‌کنه و میگه به خاطر اتفاقی که برای نورسما افتاد و اتفاف های بعد از اون حالم زیاد خوب نبود.…..برای خواندن ادامه مطلب رو تیتر کلیک کنید.

قسمت ۷۱ سریال ترکی شربت زغال اخته
قسمت ۷۱ سریال ترکی شربت زغال اخته

پنبه با عبداله خان در حال حرف زدن و غر زدنه درباره مراسمی که برای بچه های دوعا گرفتن و حسادت نیلای عبداله خان که کلافه شده از غر زدناش از خدا طلب صبر میکنه در این ما بین عبداله خان به نورسما میگه که حکم طلاقش صادر شده و از اونجایی که نورسما زجر زیادی کشیده نمیدونه خوشحال باشه یا ناراحت.…..برای خواندن ادامه مطلب رو تیتر کلیک کنید.

قسمت ۷۰ سریال ترکی شربت زغال اخته
قسمت ۷۰ سریال ترکی شربت زغال اخته

خانم ها تو خونه عبداله خان نشستن و پنبه به نورسما میگه برای شب بورک درست کنیم نورسما میگه شما درست کن من خطاطی دارم دوعا تحسینش میکنه که پنبه میگه اونوقت واسه چی؟ دوعا میگه واسه اینکه دنبال چیزی میره که دوست داره و پا پس نمیکشه سپس بعد از کمی حرف زدن به بهونه کارآموزی داشتن میره..…..برای خواندن ادامه مطلب رو تیتر کلیک کنید.

قسمت ۶۹ سریال ترکی شربت زغال اخته
قسمت ۶۹ سریال ترکی شربت زغال اخته

دوعا تا میخواد دمنوشو بنوشد نیلای که از کارش منصرف شده کوسن مبل را میکوبد به صورتش تا از نتونه بنوشه پنبه و نورسما او را سرزنش میکنند و دوعا با عصبانیت میگه تو کلا عقلتو از دست دادی و به اتاقش میره که نیلای پشت سرهم ازش معذرت خواهی میکنه  و میگه میخواستم عنکبوتی که داشت رو دستت میرفتو بکشم..…..برای خواندن ادامه مطلب رو تیتر کلیک کنید.

قسمت ۶۸ سریال ترکی شربت زغال اخته

نورسما به دوعا نامه امیدو با ذوق نشون میده و دوعا خوشش میاد و میگه این فوق العاده ست و نورسما ازش کمک میخواد تا باهم نامه بنویسن دوعا قبول میکنه. شعله به شرکت پیش عبداله خان رفته و بهش ماجرای ساعتو میگه که مادرش متوجه شده قیمتش چقدره و نمیدونه چیکار باید بکنه عبداله خان میگه درستش میکنم نگران نباشید.…..برای خواندن ادامه مطلب رو تیتر کلیک کنید.

قسمت ۶۷ سریال ترکی شربت زغال اخته
قسمت ۶۷ سریال ترکی شربت زغال اخته

شعله پیش سولماز رفته که او ماجرارو کامل واسش تعریف میکنه شعله شوکه شده و پالتوشو در میاره که سولماز ساعتشو میبینه و میپرسه این چیه؟ شعله میگه هیچی ساعته یه پروژه تو تابستون داشتم وقتی تموم شد بهم اینو هدیه دادن فیکه اصل نیست سولماز ازش میخواد تا بده که تو دورهمی فردا تو رستوران بندازه شعله باز میکنه….برای خواندن ادامه مطلب رو تیتر کلیک کنید.

قسمت ۶۶ سریال ترکی شربت زغال اخته
قسمت ۶۶ سریال ترکی شربت زغال اخته

تو اداره پلیس مته خان با آذرخش بحث و دعوا میکنه و میگه من شمارو نمیبخشم به خاطر شما بابای من تو اون اتاق داره بازجویی میشه! عبداله خان ازش میخواد آروم باشه. دوعا با فاتح رفتن به نمایشگاه ماشین تا دوعا روکش صندلی ماشینشو انتخاب کنه که اونجا پدرش بهش زنگ میزنه و خبر میده که عامر بازداشته…..برای خواندن ادامه مطلب رو تیتر کلیک کنید.

قسمت ۶۵ سریال ترکی شربت زغال اخته
قسمت ۶۵ سریال ترکی شربت زغال اخته

پنبه با دیدن احسان برادر نیلای تو حیاط باهاش حرف میزنه که احسان بهش میگه خدا بده شانس پنبه خانم عبدله خان خیلی عاشقتونه پنبه میگه چطور؟ احسان میگه چون دوتا جعبه هدیه تو ماشین بود پنبه میگه مطمئنی؟ آخه عبداله خان که اصلا تو این وادیا نیست که هدیه بخره نمیدونم! ایشالله خیره.…..برای خواندن ادامه مطلب رو تیتر کلیک کنید.

قسمت ۶۴ سریال ترکی شربت زغال اخته
قسمت ۶۴ سریال ترکی شربت زغال اخته

نورسما میخواد بره ساحل که به مادرش خبر میده نیلای میگه چرا بابا اینجا نمیاد حرف بزنه؟ نورسما با کلافگی میگه شاید واسه اینکه تو اینجایی! و میره. کنار دریا عبداله خان پیش نورسما میره و باهاش حرف میزنه و میگه اون چیزی که تو شنیدی فقط واسه این بود که حرفمو گفته باشم و تو لحظه اومد هیچ نقشه ای پشتش نبوده!…..برای خواندن ادامه مطلب رو تیتر کلیک کنید.

قسمت ۶۳ سریال ترکی شربت زغال اخته
قسمت ۶۳ سریال ترکی شربت زغال اخته

آذرخش که فولدرهای تو اون فلش مته خان را دیده به چیمن میگه تو میدونستی؟ خبر داشتی از محتویاتش؟ چیمن میگه نه نمیدونستم قسم میخورم آذرخش میگه تو اون فلش پر از فیلم های غیر اخلاقی از دخترهای مختلفه این جرمه! آذرخش ازش میخواد تا خودش با مته خان صحبت کنه.…..برای خواندن ادامه مطلب رو تیتر کلیک کنید.

قسمت ۶۲ سریال ترکی شربت زغال اخته
قسمت ۶۲ سریال ترکی شربت زغال اخته

ابراهیم وقتی از خونه بیرون میزنه یکسری آدم جلوی ماشینشو میگیرن و ابراهیم جا میخوره. فاتح پیش عامر میره و درباره کایهان که پولشو هنوز حواله نکرده میگه که عامر بهش میگه ما بارها خواستیم بهت بفهمونیم ولی تو توجه نکردی سپس بهش میگه نگران نباش من انجام میدم کارشو بزار اگه چیزی شد من پشت این قضیه باشم…..برای خواندن ادامه مطلب رو تیتر کلیک کنید.

قسمت ۶۱ سریال ترکی شربت زغال اخته
قسمت ۶۱ سریال ترکی شربت زغال اخته

قسمت ۶۱ سریال شربت زغال اخته

مته با چیمن پیش لمان رفتن و او از دیدنشون خوشحال شده، کایهان به اونجا میره که با دیدن مته و دخترش چیمن سریع از اونجا میره. بعد از رفتن اونا کایهان پیش لمان میره و بعد از کمی قربون صدقه رفتن بهش میگه که عاشقش شده و میخواد باهاش ازدواج کنه لمان شوکه و خوشحال شده و نمیدونه چی باید بگه..…..برای خواندن ادامه مطلب رو تیتر کلیک کنید.

قسمت ۶۰ سریال ترکی شربت زغال اخته
قسمت ۶۰ سریال ترکی شربت زغال اخته

حمدی بهشون میگه بس کنین تو خونه من دارین پسرمو میزنین؟ برین ببینین دختر خودتون چه مشکلی داره! عامر با شنیدن این حرف مشتی میزنه تو صورتش و باهاش دعوا میکنه که عبداله خان سعی میکنه جلوشو بگیره. نورسما از خونه بیرون زده که شعله اونو میبینه و میره پیشش و آرومش میکنه.…..برای خواندن ادامه مطلب رو تیتر کلیک کنید.

قسمت ۵۹ سریال ترکی شربت زغال اخته

ابراهیم در اتاقو میزنه و میگه باز کن چرا درو قفل کردی؟ نورسما بهش میگه که هر مزاحمی نتونه سرشو بندازه بیاد تو! ابراهیم بهش میگه عروستون اومده اینجا نورسما جا میخوره و میگه نیلای؟ و میره پیشش. نیلای باهاش حرف میزنه و میگه کی اومدین؟ دلم تنگ شده بود واست گفتم بیام یه سر بزنم نورسما میگهگارسون تذکر میده که نباید اجازه بدن تو ماه رمضان الکل تو رستوران بخورن، آذرخش باهاش درباره این موضوع بحث میکنه و میگه یه میز دیگه چی میخورن به ما چه ربطی داره؟…..برای خواندن ادامه مطلب رو تیتر کلیک کنید.

قسمت ۵۸ سریال ترکی شربت زغال اخته

آذرخش و عامر با دوست و همسرش رفتن بزای صرف افطاری به رستوران اونجا دوست عامر نسبت به یه میز که الکل میخورن حساسیت نشون میده و به گارسون تذکر میده که نباید اجازه بدن تو ماه رمضان الکل تو رستوران بخورن، آذرخش باهاش درباره این موضوع بحث میکنه و میگه یه میز دیگه چی میخورن به ما چه ربطی داره؟…..برای خواندن ادامه مطلب رو تیتر کلیک کنید.

قسمت ۵۷ سریال ترکی شربت زغال اخته

سولماز به خانه شعله میاد و از اونا میپرسه اینجا چخبره؟ شعله میگه تو رستوران باهم روبرو شدیم کیف پولم اونجا جا مونده بود واسم آورده بود و از عبداله خان تشکر میکنه و او از اونجا میره. سولماز از شعله میپرسه اینجا چخبره؟ این مرد تو خونه ات چیکار میکرد؟ شعله میگه گفتم که اومده بود کیف پولمو بده…..برای خواندن ادامه مطلب رو تیتر کلیک کنید.

قسمت ۵۶ سریال ترکی شربت زغال اخته

دوعا بعد از دیدن پیام نورسما سریعا به شعله زنگ میزنه و میگه باید سریعا ببینمت. مصطفی پیش عبداله خان میره و میگه من به آشپزی خیلی علاقه دارم و توشم خیلی موفقم میخوام با مامان سولماز یه رستوران بزنیم خواستم ازتون اجازه بگیرم عبداله خان میگه باشه پسرم مصطفی که متوجه نیست میگه باشه بابا فداسرت…..برای خواندن ادامه مطلب رو تیتر کلیک کنید.

قسمت ۵۵ سریال ترکی شربت زغال اخته
قسمت ۵۵ سریال ترکی شربت زغال اخته
عامر درباره خانه با آذرخش حرف میزنه و میگه همینجا زندگی کنیم یا یه خونه دیگه بگیریم؟ آذرخش میگه بیاین خونه ما همه باهم زندگی کنیم اما عامر میگه میتونیم بریم یه خونه بزرگتر بگیریم تا مادرتم بیاد باهامون زندگی کنه آذرخش میگه چقدر فهمیده ای ولی مامان من زیر بار نمیره.…..برای خواندن ادامه مطلب رو تیتر کلیک کنید.

قسمت ۵۴ سریال ترکی شربت زغال اخته

نورسما خودشو از پنجره پایین انداخته که ابراهیم با دستپاچگی بالاسرش میره و وقتی میبینه بیهوشه مادر و پدرشو سریعا صدا میزنه. آنها بالاسر نورسما میرن و حمدی از ابراهیم میپرسه این کار تو بوده؟ آب دهیم میگه نه به خدا، بابا این دختر دیوونه ست خودش خودشو پرت کرد پایین حمدی میگه اگه تو اینکارو نکردی…..برای خواندن ادامه مطلب رو تیتر کلیک کنید.
قسمت ۵۳ سریال ترکی شربت زغال اخته
آذرخش به خانه شعله میره که ببینه چیشده که وقتی وارد میشه خونه را میبینه که با شمع تزیین شده و عامر اونجا وایساده. آذرخش با خوشحالی میگه اینجا چخبره؟ عامر بهش ابراز علاقه میکنه و میگه که این کارهارو به کمک مامان سولماز هم انجام دادیم آذرخش جا میخوره سپس عامر ازش خواستگاری میکنه…..برای خواندن ادامه مطلب رو تیتر کلیک کنید.
قسمت ۵۲ سریال ترکی شربت زغال اخته
قسمت ۵۲ سریال ترکی شربت زغال اخته
سر میز صبحانه پنبه از دوعا میپرسه امروز چیکاره ای؟ دوعا میگه عصر فقط کلاس دارم چطور؟ پنبه میگه هیچی همینجوری پرسیدم سپس یکدفعه بچه ها تو شکم دوعا تکون میخورن که پنبه میگه، میگن اولین باری که بچه تو شکم مادر تکون بخوره مادر به هرکی نگاه کنه شبیه اون میشه خداروشکر اینجا بودی…..برای خواندن ادامه مطلب رو تیتر کلیک کنید.

 

قسمت ۵۱ سریال ترکی شربت زغال اخته
قسمت ۵۱ سریال ترکی شربت زغال اخته
نورسما شب اول ازدواجش با لباس عروسی میره لب پنجره اتاقش و میخواد با گریه بپره پایین که ابراهیم سعی میکنه جلوشو بگیره و میگه چیکار میکنی روانی؟ و میره سمتش که نورسما با فشار دست او پرت میشه پایین. دو روز قبل، سر میز صبحانه شعله حال روحیش خوب نیست که سولماز و بقیه فکر میکنن مریض شده…..برای خواندن ادامه مطلب رو تیتر کلیک کنید.
قسمت ۵۰ سریال ترکی شربت زغال اخته
قسمت ۵۰ سریال ترکی شربت زغال اخته
خانواده خواستگار نورسما از راه میرسن. وقتی خدمه براشون مایع ضدعفونی میبره ازشون میپرسه که الکل توش داره یا نه آخه میدونید که کلا الکل حرامه چه خوردنش چه تماس با پوست دوعا جا میخوره و میگه چی میشه اونوقت؟…..برای خواندن ادامه مطلب رو تیتر کلیک کنید.
قسمت ۴۹ سریال ترکی شربت زغال اخته
قسمت ۴۹ سریال ترکی شربت زغال اخته
دوعا به شعله میگه هرجور که شده باید نورسمارو نجات بدیم من نمیتونم به عنوان یه زن ساکت بمونم! شعله بهش میگه که این کار پیرکی بوده دوعا میگه اون پنبه مرد به اون نازنینی را هم دیوونه کرده! سپس بهش میگه من باید برم الان بعدا باهم حرف میزنیم. نیلای حالش بد شده و تو اتاق دراز کشیده…..برای خواندن ادامه مطلب رو تیتر کلیک کنید.
قسمت ۴۹ سریال ترکی شربت زغال اخته
قسمت ۴۹ سریال ترکی شربت زغال اخته
به زور برای نورسما با پسر دوست عبداله خان صیغه محرمیت میخونن. دعا میکنن و عاقد میگه مبارک باشه، نیلای پوزخند میزنه و دوعا با ناراحتی و غم نورسمارو نگاه میکنه. امید به خانه رفته و از دست خودش حسابی عصبانیه و خونه رو میریزه بهم و گریه میکنه و به خودش میگه نتونستی دست عشقتو بگیری بیاری بیرون خاک تو سرت!…..برای خواندن ادامه مطلب رو تیتر کلیک کنید.
قسمت ۴۷ سریال ترکی شربت زغال اخته
قسمت ۴۷ سریال ترکی شربت زغال اخته
مراسم خواستگاری نورسما شروع شده و حمدی نورسما را برای ابراهیم خواستگاری میکنه و عبداله خان هم قبول میکنه که نورسما به زور خودشو کنترل میکنه که بغضشو بخوره و گریه نکنه. دوعا تو اتاقش عصبیه که فاتح میره پیشش و حالشو میپرسه دوعا میگه چیشد نورسمارو دادین؟.…..برای خواندن ادامه مطلب رو تیتر کلیک کنید.
قسمت ۴۶ سریال ترکی شربت زغال اخته
قسمت ۴۶ سریال ترکی شربت زغال اخته
بعد از رفتن دوعا از پیش آنها نورسما میگه که من میخوام برم پیش امینه پنبه با طعنه میگه برو عزیزم بالاخره امینه صمیمی ترین دوستته، نیلای میگه منم میام نورسما میگه ای بابا ما میخوایم تنها باشیم سری بعدی باهم میریم. عبداله خان با عامر حرف میزنه و به خاطر کارش سرزنشش میکنه که عامر میگه مگه ما چیکار کردیم؟.…..برای خواندن ادامه مطلب رو تیتر کلیک کنید.
قسمت ۴۵ سریال ترکی شربت زغال اخته
قسمت ۴۵ سریال ترکی شربت زغال اخته
وقتی عامر دستشو به سمت آذرخش دراز میکنه همگی شوکه شدن که آذرخش دستشو میگیره و از اونجا میرن. شعله بهشون میگه الکی انقدر بزرگش کردین بالاخره دوتا آدم بالغ و عاقلن تصمیم گرفتن باهم باشن چه مشکلی داره؟ پنبه میگه بله اینچیزا شاید از طرف شما عادی باشه ولی از طرف ما اینجوری نیست..…..برای خواندن ادامه مطلب رو تیتر کلیک کنید.
قسمت ۴۴ سریال ترکی شربت زغال اخته
قسمت ۴۴ سریال ترکی شربت زغال اخته
مصطفی دسته گلی گرفته و رفته به دیدن سولماز برای دستبوسی و رفع دلتنگی و تشکر سولماز خیلی خوشحال میشه و میگه بچه هام هیچکدوم اینکارارو نکردن که تو کردی و باهم حرف میزنن. آذرخش و عامر باهم سر قرار میرن و آذرخش درباره مته و مشکلاتش باهاش حرف میزنه و میگه که مته درباره دیشب باهام حرف زد.…..برای خواندن ادامه مطلب رو تیتر کلیک کنید.

قسمت ۴۳ سریال ترکی شربت زغال اخته

آذرخش بنا به خواسته فاتح باهاش تو کافه رفته تا باهم حرف بزنن. فاتح ازش میخواد تا با دوعا حرف بزنه و بگه که برگرده اما آذرخش میگه شما دوتا از دوتا دنیای مختلفین! من نمیتونم اینو از دوعا بخوام مگر اینکه خودش بخواد برگرده. این ممنوعیت های بیجا که سگ نه دانشگاه نه دیگه به کاغذ دیواری اتاق بچه هم رسید.…..برای خواندن ادامه مطلب رو تیتر کلیک کنید.

قسمت ۴۲ سریال ترکی شربت زغال اخته

همگی شوکه شدن که پنبه از لمان دعوت میکنه بیاد داخل که عبداله خان میگه شما برین من میرم دیگه و با فاتح و مصطفی میرن. لمان میپرسه که اینو میشناسین؟ پنبه میگه متاسفانه آره. فاتح و مصطفی تو مسیر شرکت باهم حرف میزنن و میگن از عمو بعید بود همچین کاری و درباره اش با هم حرف میزنن.…..برای خواندن ادامه مطلب رو تیتر کلیک کنید.
قسمت ۴۱ سریال ترکی شربت زغال اخته
قسمت ۴۱ سریال ترکی شربت زغال اخته
فاتح بعد از کلاس دوعا بهش زنگ میزنه و ازش میخواد دوباره برگرده اما دوعا به حرفاش اعتنایی نمیکنه. کایهان به آذرخش زنگ میزنه و میگه باهمدیگه قرار بزاریم درباره بچه ها حرف بزنیم آذرخش میگه برای بار چندم بهت میگم به فاتح و دوعا کار نداشته باش خودشون بزار حل کنن سپس بهش میگه که من باید دیگه قطع کنم…..برای خواندن ادامه مطلب رو تیتر کلیک کنید.
قسمت ۴۰ سریال ترکی شربت زغال اخته
قسمت ۴۰ سریال ترکی شربت زغال اخته

قسمت ۴۰ سریال شربت زغال اخته

نیلای و پنبه با مصطفی صحبت میکنن و بهش میگن که درسته میدونم دلت شکسته اما عبداله خان هم ناراحته اگه خدایی نکرده سکته کنه چی؟ بعد از کمی حرف زدن بازم قانع نمیشن و اونا از اونجا میرن. عبداله خان درباره ماجرای مصطفی و نیلای با عامر حرف میزنه عامر تعجب میکنه و میگه اونم رفته خونه آذرخش خانم؟.…..برای خواندن ادامه مطلب رو تیتر کلیک کنید.
قسمت ۳۹ سریال ترکی شربت زغال اخته
قسمت ۳۹ سریال ترکی شربت زغال اخته

آذرخش با شنیدن داستانی که عامر تعریف کرده شوکه شده و میپرسه این چیزی که گفتی حقیقت داره؟ عامر میگه وقتی دیدم دارم از دستت میدم ترسیدم واسه همین گفتم بزرگترین رازمو بهت بگم. آذرخش میگه من اصلا باورم نمیشه این چه کاریه که! یه پدر چطور میتونه همچین کاری بکنه زندگی پسرشو سیاه کنه!…..برای خواندن ادامه مطلب رو تیتر کلیک کنید.
قسمت ۳۸ سریال ترکی شربت زغال اخته
قسمت ۳۸ سریال ترکی شربت زغال اخته
عامر به آذرخش زنگ میزنه که آذرخش به خودش میگه هرچی در بری نمیشه و جوابمیده عامر ازش میخواد بیاد باهمدیگه صحبت کنن اما آذرخش قبول نمیکنه عامر میگه تو خیلی چیزارو نمیدونی بیا باهمدیگه صحبت کنیم اما آذرخش قبول نمیکنه. او سر قرار با پنبه خانم میره.…..برای خواندن ادامه مطلب رو تیتر کلیک کنید.
قسمت ۳۷ سریال ترکی شربت زغال اخته
قسمت ۳۷ سریال ترکی شربت زغال اخته
آذرخش پیش دوعا و چیمن میره و بغلشون میکنه و از احساسش به اونا میگه. پنبه پیش عبداله خان میره و بهش میگه که باید دوعارو میدیدی که تو خونه مامانش چقدر زبون درآورده بود یه چشم غره هاییم میرفت! نکنه بخوان جدا بشن! عبداله خان بهش میگه سر همین موضوع مسخره؟ مگه میشه!…..برای خواندن ادامه مطلب رو تیتر کلیک کنید.
قسمت ۳۶ سریال ترکی شربت زغال اخته
قسمت ۳۶ سریال ترکی شربت زغال اخته
چیمن میپرسه چرا میخوای جدا بشی؟ آذرخش میگه کتک زده؟ دوعا میگه نه کسی نمیتونه بزنه منو چون من خودم میزنمش آنها میپرسن خوب بگو واسه چی؟ دوعا میگه سر کاغذ دیواری اونا شوکه میشن و میگن چی؟ کاغذدیواری گفتی؟ دوعا ماجرارو واسشون تعریف میکنه که آذرخش از حرص میخنده…..برای خواندن ادامه مطلب رو تیتر کلیک کنید.
قسمت ۳۵ سریال ترکی شربت زغال اخته
قسمت ۳۵ سریال ترکی شربت زغال اخته
دوعا به پدرش زنگ میزنه و میگه فردا پنبه خانم سفره زکریا انداخته که مراسم زنونه ست بعدش شام خانوادگی میخوایم بخوریم گفتم بهت زنگ بزنم فردا بیای کایهان میگه تنها بیام؟ دوعا تایید میکنه و میگه فردا مامان اینا هم هستن دیگه دلخوری پیش نیاد کایهان قبول میکنه. بعد از قطع تماس کایهان به اجم میگه…..برای خواندن ادامه مطلب رو تیتر کلیک کنید.
قسمت ۳۴ سریال ترکی شربت زغال اخته
قسمت ۳۴ سریال ترکی شربت زغال اخته

قسمت ۳۴ سریال شربت زغال اخته

پنبه به دفتر کار شعله میره و برای اینکه امیدو از نورسما دور کنه میگه مراسم نامزدی نورسماست واسه همین دیگه تو نمایشگاه هم شرکت نمیکنه و قضیه کنسله سپس از اونجا میره که امید شوکه شده. دوعا با فاتح رفتن برای دیدن و خرید سرویس خواب رفتن که آذرخش به اونجا میره و باهمدیگه میگردن…..برای خواندن ادامه مطلب رو تیتر کلیک کنید.
قسمت ۳۳ سریال ترکی شربت زغال اخته
قسمت ۳۳ سریال ترکی شربت زغال اخته

قسمت ۳۳ سریال شربت زغال اخته

آذرخش بعد از سیلی که از لمان خورد به سرویس رفته و از اونجا میره. عامر وقتی میبینه آذرخش اونجا نیست مدام بهش زنگ میزنه که میبینه گوشیشو خاموش کرده او کلافه و نگران میشه. آذرخش به خونه رفته و بعد از دوش گرفتن هنوز تو شوکه و اتفاقی که واسش افتاده را مرور میکنه او با چشمانی گریان و بغض به دستاش نگاه میکنه و میگه من چیکار کردم؟…..برای خواندن ادامه مطلب رو تیتر کلیک کنید.
قسمت ۳۲ سریال ترکی شربت زغال اخته
قسمت ۳۲ سریال ترکی شربت زغال اخته
شعله و امید به مکانی میرن که بازسازی شده و قراره مراسم افتتاحیه شو انجام بدن و شعله حسابی خوشش میاد و میگه معلوم نیست این دیوارها چه عشق هاییو دیده به خودش! امید میگه چیشده رفتی تو خط عشق و عاشقی! شعله میگه امروز احساساتی شدم امید میگه چرا؟…..برای خواندن ادامه مطلب رو تیتر کلیک کنید.
قسمت ۳۱ سریال ترکی شربت زغال اخته
قسمت ۳۱ سریال ترکی شربت زغال اخته
نیلای به خونه میره و سریعا هرجی طلا و سکه داره برمیداره تا برای خرید کشتی بره بفروشه. چیمن تو کلاس با مته درباره جیلان دوست دخترش حرف میزنه و میگه که من فکر میکردم تو زرنگی! رفتی یکیو پیدا کردی که تو مدرسه اکثرا میشناسنش پارسال هم به یکی دیگه پیچیده بود تا پولشو بالا بکشه و…..برای خواندن ادامه مطلب رو تیتر کلیک کنید.

قسمت ۳۰ سریال ترکی شربت زغال اخته

عامر سریعا لباسی میپوشه و از اتاق بیرون میره و میپرسه چیشده؟ مته میگه مامان اومده میگه میخواد ببینتت عامر جا میخوره و میگه این موقع صبح؟ باشه تو برو من لباس بپوشم بیام. عامر از آذرخش معذرت خواهی میکنه و میگه درست شنیده بودی صدای مته خان بود آذرخش با کلافگی میگه برو الان اصلا نمیخوام حرف بزنم!.…..برای خواندن ادامه مطلب رو تیتر کلیک کنید.
قسمت ۲۹ سریال ترکی شربت زغال اخته
قسمت ۲۹ سریال ترکی شربت زغال اخته
سولماز به خانواده فاتح میگه ما هرسال برای جشن سال نو هدیه های کوچیک میگیریم میدیم به هم عبداله خان میگه ما آخه چیزی نگرفتیم همچین رسمی نداشتیم نمیدونستیم! سولماز میگه عیب نداره ما که گرفتیم سپس به مته و چیمن میگن تا کادوهارو بیارن از پای درخت کریسمس و با توجه به اسم روش بدن به صاحباشون.…..برای خواندن ادامه مطلب رو تیتر کلیک کنید.
قسمت ۲۸ سریال ترکی شربت زغال اخته
قسمت ۲۸ سریال ترکی شربت زغال اخته
پنبه با عبداله درباره کار فاتح حرف میزنه که عبداله میگه من نمیتونم دخالت کنم اون با پول خودش این کارو کرده! بعد از کمی صحبت کردن پنبه درباره نورسما باهاش حرف میزنه که عبداله میپرسه اون خواستگاری که گفتی قبلا چیشد؟ او میگه اومدن از نورسما هم خوششون اومد اما دریغ از یه لبخند از دخترت، کلا تو عالم هپروت و رویا سیر میکنه!.…..برای خواندن ادامه مطلب رو تیتر کلیک کنید.
قسمت ۲۷ سریال ترکی شربت زغال اخت
قسمت ۲۷ سریال ترکی شربت زغال اخت

قسمت ۲۷ سریال شربت زغال اخته

آذرخش که قبل از حمله بوراک، همون مردی که زنش به خاطر کمک های آذرخش ازش جدا شده بود، به عامر زنگ زده. عامر وقتی تلفنو جواب میده صدای جیغ های آذرخش و داد زدن های اون مرد را میشنوه و با ترس به سرعت به طرف خانه آذرخش میره. وقتی میرسه به طرف اون مرد حمله میکنه و شروع میکنه به کتک زدنش و میگه تو کی هستی؟..…..برای خواندن ادامه مطلب رو تیتر کلیک کنید.
قسمت ۲۶ سریال ترکی شربت زغال اخته
قسمت ۲۶ سریال ترکی شربت زغال اخته
عامر سر قرار با کایهان میره. عامر بهش میگه که شنیدم با برادرزاده ام همکار شدی! کایهان میگه پس بالاخره بهتون گفت سپس عامر بهش با طعنه میگه که آره گفت و معلوم نیست کی ذهنشو شستشو داده کایهان پوزخند میزنه و میگه الان منظورت این بود که من ذهنشو شستشو دادم؟..…..برای خواندن ادامه مطلب رو تیتر کلیک کنید.
قسمت ۲۵ سریال ترکی شربت زغال اخته
قسمت ۲۵ سریال ترکی شربت زغال اخته
نورسما عکس هایی که از طراحیاش گرفته برای امید میفرسته و باهم انتخاب میکنن که کدومو تو نمایشگاه بزارن. عامر با فاتح تو رستوران هستن و درباره همکاریش با کایهان صحبت میکنن. فاتح میگه انقدر بابا ناراحت شده؟ او میگه نه ولی میدونی که پدرت یه مرد سنتیه و با این چیزا کمی مشکل داره..…..برای خواندن ادامه مطلب رو تیتر کلیک کنید.
قسمت ۲۴ سریال ترکی شربت زغال اخته
دوعا وقتی وارد ساختمان میشه میبینه فاتح روبروشه و بهش میگه تو از کجا میدونستی که میام اینجا؟ فاتح یادش میاد که وقتی به خودش میاد میبینه خیلی با دوعا بد رفتار کرده و به خانه برمیگرده که میبینه دوعا چمدان به دست داره از خونه میره که تعقیبش میکنه. فاتح ازش معذرت خواهی میکنه و……..برای خواندن ادامه مطلب رو تیتر کلیک کنید.
قسمت ۲۳ سریال ترکی شربت زغال اخته
قسمت ۲۳ سریال ترکی شربت زغال اخته
دوعا تو اتاق با فاتح هستش و در حال آماده شدنن که فاتح به دوعا میگه به مامان خبر دادی مامان اینا دارن میان؟ او میگه نه الان میرم بهش میگم سپس میگه در ضمن من تصمیممو گرفتم میخوام درس خوندنمو ادامه بدم من مادر این بچه ام و واسه من این بچه از همه مهمتره……..برای خواندن ادامه مطلب رو تیتر کلیک کنید.
قسمت ۲۲ سریال ترکی شربت زغال اخته
قسمت ۲۲ سریال ترکی شربت زغال اخته
آذرخش رفته پیش فاطما و باهاش درد و دل میکنه فاطما بهش میگه بیا موضوعو عوض کنیم مثلا ناظم، سپس بهش میگه که ازت خیلی خوشش اومده آذرخش میگه نه بابا! او میگه خودت نفهمیدی؟ آذرخش میگه که آره فهمیدم ولی اینو بگم که اصلا سر و کله زدن با کسیو ندارم بس کن! فاطما قبول میکنه……..برای خواندن ادامه مطلب رو تیتر کلیک کنید.
قسمت ۲۱ سریال ترکی شربت زغال اخته
قسمت ۲۱ سریال ترکی شربت زغال اخته
آذرخش با فاتح دعوا میکنه و به دوعا میگه بریم خونه اما از طرفی فاتح میگه شما دخالت نکنین و دست دوعارو میگه بیا بریم خونه دوعا دستشو میکشه و میگه خسته شدم از بس بین شما دونفر بودم من با هیچ کدومتون نمیام و با عصبانیت و ناراحتی از اونجا میره. آذرخش با فاتح دعوا میکنه و میگه تو به چه حقی سر دختر من دعوا میکنه و بازوشو میکشی؟..…..برای خواندن ادامه مطلب رو تیتر کلیک کنید.
قسمت ۲۰ سریال ترکی شربت زغال اخته
قسمت ۲۰ سریال ترکی شربت زغال اخته
عامر به جان زنگ میزنه و میگه چشممون روشن کبری و خواهرش شکایتشونو پس میگیرن جان میگه واقعا؟! چقدر خوب شد آذرخش باید تا عمر داره ازت تشکر کنه عامر میگه نه نباید آذرخش بفهمه که من این وسط پادرمیونی کردم جان میگه باشه. نیلای با مدیرهای انجمن خیریه به همون رستورانی که عامر اونجاست میرن……..برای خواندن ادامه مطلب رو تیتر کلیک کنید.
قسمت ۱۹ سریال ترکی شربت زغال اخته
قسمت ۱۹ سریال ترکی شربت زغال اخته
چیمن با شنیدن حرف های مادرش میفهمه که ماجرای شعله و عبداله خان چی بوده او سریعا به دوعا پیام میده و میگه خبر جدید! دوعا که سر میز شام بود میگه چیشده؟ چیمن میگه باید برم غذا بخورم بعدا میگم بهت. سر میز شام آذرخش از حجم کاری که روش هست گلگی میکنه سولماز مادرش بهش میگه..…..برای خواندن ادامه مطلب رو تیتر کلیک کنید.
پنبه از جاش بلند میشه و میگه من میرم تنهاتون میزارم و نورسما هم میره. بعد از رفتنشون عبداله خان میگه من اومده بودم به خاطر رفتار زنم ازتون معذرت خواهی کنم، شعله بهش میگه بهتره الان برین دنبال خانمتون الان برین بهش میرسین! عبداله خان از اونجا میره و اونا شوکه شدن..…..برای خواندن ادامه مطلب رو تیتر کلیک کنید.
قسمت ۱۷ سریال ترکی شربت زغال اخته
قسمت ۱۷ سریال ترکی شربت زغال اخته
امید به دم در خانه عبداله خان میره. نورسما با دیدنش دست پاچه میشه و کارتنی که واسش آورده بود را بهش میده سپس میگه بیام تو یه قهوه ای چیزی بخوریم؟ نورسما میگه نه نمیشه امید میگه چرا؟ خوب میخوای بیا بریم جایی که تو راحت باشی اونجا نورسما میگه نه من الان جایی نمیتونم بیام.…..برای خواندن ادامه مطلب رو تیتر کلیک کنید.
قسمت ۱۶ سریال ترکی شربت زغال اخته
قسمت ۱۶ سریال ترکی شربت زغال اخته
آذرخش و چیمن با عامر و مته به بولینگ رفتن و باهمدیگه بازی میکنن و حرف میزنن. حسابدار عبداله خان بهش خبر میده که عروسشون نیلای مبلغ زیادی پول خواستن تا واسشون واریز کنم.…..برای خواندن ادامه مطلب رو تیتر کلیک کنید.
قسمت ۱۵ سریال ترکی شربت زغال اخته
قسمت ۱۵ سریال ترکی شربت زغال اخته
آذرخش پیش فاطما میره و بهش میگه ازم شکایت شده او میگه چی؟ کی ازت شکایت کرده؟ آذرخش میگه چند وقت پیش با چیمن  فته بودیم بیرون یه زن محجبه اونجا بود.…..برای خواندن ادامه مطلب رو تیتر کلیک کنید.
قسمت ۱۴ سریال ترکی شربت زغال اخته
قسمت ۱۴ سریال ترکی شربت زغال اخته
سر میز شام فاتح به پدرش میگه بابا درباره سگی که دوعا آورده تو خونه یه فکری کردم که یه کلبه درست کنم تو حیاط اونجا بمونه سپس ازش اجازه میگیره که این کارو بکنه که.…..برای خواندن ادامه مطلب رو تیتر کلیک کنید.
قسمت ۱۳ سریال ترکی شربت زغال اخته
نیلای از نورسما میخواد تا باهمدیگه قهوه بخورن اما او میگه حوصله ندارم نیلای میپرسه دوعا کجاست؟ او میگه نمیدونم حتما تو اتاقشه نیلای میگه پس با ما حوصله نداره وقت بگذرونه!.…..برای خواندن ادامه مطلب رو تیتر کلیک کنید.
قسمت ۱۲ سریال ترکی شربت زغال اخته
شعله وقتی میپرسه ماجرا از چه قراره انها ماجرارو بهش میگن که شعله با کلافگی میگه چی؟ منظورتون چیه؟ پنبه با شرمندگی و ناراحتی و چشمانی گریان سعی میکنه ازش معذرت خواهی کنه…..برای خواندن ادامه مطلب رو تیتر کلیک کنید.
قسمت ۱۱ سریال ترکی شربت زغال اخته
قسمت ۱۱ سریال ترکی شربت زغال اخته
چیمن تو فضای مجازی میبینه که یه نفر واسش صفحه باز کرده و درباره او حرف زده و چرت و پرت نوشته او عصبی میشه و میره با مامانش دعوا میکنه که اگه مثل بقیه با من رفتار نمیکردی و پشت من درمیومدی اینجوری نمیشد! او بعد از کمی دعوا کردن از خونه بیرون میزنه.…..برای خواندن ادامه مطلب رو تیتر کلیک کنید.
قسمت ۱۰ سریال ترکی شربت زغال اخته
قسمت ۱۰ سریال ترکی شربت زغال اخته
دوعا میره فسمت کتابخانه خانه تا کتاب بردار اما چشمش به آلبوم میوفته و نگاه میکنه پنبه پیشش میره و باهمدیگه به عکسا نگاه میکنن و از خاطراتش بهش میگه از اونجا دوعا میفهمه که از اول پنبه باحجاب نبوده و ازش میپرسه چیشد که عوض شده عبدالله خان اصرار کرد؟ پنبه میگه نه…..برای خواندن ادامه مطلب رو تیتر کلیک کنید.
قسمت ۹ سریال ترکی شربت زغال اخته
قسمت ۹ سریال ترکی شربت زغال اخته

قسمت ۹ سریال شربت زغال اخته

آذرخش با عامر در حال حرف زدن است که کایهان به اونجا میاد و با دیدن اونا پیششون میره. آذرخش اونارو بهم معرفی میکنه و بعد از رفتن عامر کایهان بهش میگه چرا منو فقط یه پدر بچه هات معرفی کردی؟ بعدشم چرا تو عروسی دخترت اینجا با این مرد داری حرف میزنی؟ آذرخش میگه چون هیچ نسبیتی بهم نداری.…..برای خواندن ادامه مطلب رو تیتر کلیک کنید.
قسمت ۸ سریال ترکی شربت زغال اخته
قسمت ۸ سریال ترکی شربت زغال اخته
نورسما ازش میپرسه اتفاقی افتاده آقا امید؟ او میگه نه و واسش عکس گل سینه اش را میفرسته. نورسما با دیدن اون عکس خوشحال میشه و میگه فکر کردم جایی افتاده دیگه پیدا نمیشه و ازش تشکر میکنه امید میگه واستون بیارم؟ نورسما میگه نه خودم میام میگیرم ازتون.…..برای خواندن ادامه مطلب رو تیتر کلیک کنید.
قسمت ۷ سریال ترکی شربت زغال اخته
قسمت ۷ سریال ترکی شربت زغال اخته

قسمت ۷ سریال شربت زغال اخته

آذرخش به پنبه میگه شما الان میخواین دختر منو محجبه کنین؟ اگه قصدتون اینه بگین منم بدونم! نورسما جوابشو میده که آنها کمی باهم بحث میکنن دوعا بیرون میاد و میگه چیشده؟ سپس ازشون گلگی میکنه که چرا باهمدیگه بحث میکنن سپس میگه دیگه حالم گرفته شده بریم بعدا دوباره میگردم.…..برای خواندن ادامه مطلب رو تیتر کلیک کنید.
قسمت ۶ سریال ترکی شربت زغال اخته
قسمت ۶ سریال ترکی شربت زغال اخته

قسمت ۶ سریال شربت زغال اخته

آذرخش بعد از رفتن پنبه خانم با نورسما پیش منشیش میره و میگه هرچی دیدی همینجا از یادت میبری و به اتاقش بر میگرده. دوعا با نورسما به دفتر خاله اش شعله میرن تا تدارکات را ببینن. نورسما با دیدن ظاهر شعله جا میخوره و زبانش بند میاد. شعله میپرسه چطوره؟ خوبه؟…..برای خواندن ادامه مطلب رو تیتر کلیک کنید.
قسمت ۵ سریال ترکی شربت زغال اخته
قسمت ۵ سریال ترکی شربت زغال اخته
آذرخش پیش دوستش فاطما که همسایه اش هم هست میره و باهاش درد و دل میکنه. دوعا پیش پنبه و عروسش نیلای و دخترش نورسما میره و باهمدیگه حرف میزنن. نورسما تیکه میندازه که باید کمتر جایی بره و بیشتر تو خونه باشه به خاطر بارداریش دوعا میره سرویس بهداشتی که درد بدی میگیره…..برای خواندن ادامه مطلب رو تیتر کلیک کنید.
قسمت ۴ سریال ترکی شربت زغال اخته
قسمت ۴ سریال ترکی شربت زغال اخته

قسمت ۴ سریال شربت زغال اخته

عبداله خان پدر فاتح بعد از شنیدن حرف های فاتح که چرا دوعا رفته پیش مادرش قبول میکنه و به پنبه زنش میگه که با مادر دوعا یه تماس بگیره اگه کاری ندارن امشب یا فرداشب شام دعوتشون کن تا بیشتر باهم آشنا بشیم و درباره عروسی هم حرف بزنیم پنبه قبول میکنه.…..برای خواندن ادامه مطلب رو تیتر کلیک کنید.
قسمت ۳ سریال ترکی شربت زغال اخته
قسمت ۳ سریال ترکی شربت زغال اخته
فاتح با دوعا به دست بوسی مادر فاتح میرن وقتی فاتح میبینه دوعا استرس داره ازش میخواد به خودش مسلط باشه و میگه مادر من خیلی مهربونه نگزان نباش وقتی فاتح در اتاق مادرشو باز میکنه دوعا میبینه که او محجبه ست و جا میخوره و تو ذهنش فقط به ری اکشن مادرش فکر میکنه.…..برای خواندن ادامه مطلب رو تیتر کلیک کنید.
قسمت ۲ سریال ترکی شربت زغال اخته
قسمت ۲ سریال ترکی شربت زغال اخته
دوعا و چیمن بعد از کمی حرف زدن سر میز صبحانه میرن. دوعا به خاطر بارداریش گریه کرده و چشماش حسابی قرمز و پف کرده به خاطر همین با عینک آفتابی میره سر میز صبحانه میره که مادرش میپرسه چرا عینک زدی؟ دوعا میگه فکر کنم حساسیت پیدا کرده چشمام نور اذیتش میکنه…..برای خواندن ادامه مطلب رو تیتر کلیک کنید.
قسمت ۱ سریال ترکی زغال اخته
قسمت ۱ سریال ترکی زغال اخته

قسمت ۱ سریال شربت زغال اخته

آذرخش مدیر مدرسه ای است. او وقتی به مدرسه میرسه همه ی بچه ها ازش حساب میبرن و به هرکی یه گیری میده. تو خونه سولماز پیش نوه اش دوعا میره و باهاش کمی صحبت میکنه. او بهش میگه که فهمیده با اون پسره فاتح در ارتباطه هنوز. او بهش میگه انگاری چیزیو نمیشه ازت مخفی کرد!…..برای خواندن ادامه مطلب رو تیتر کلیک کنید.

۰ ۰ آرا
امتیازدهی به مقاله

ایمیل برای اطلاع رسانی
بهم خبر بده
guest

1 دیدگاه
Inline Feedbacks
نمایش تمام کامنتها
مریم سلطانی
مریم سلطانی
1 سال قبل

سریالهای ترکی غالبا ضد اخلاقی هستند و عفت عمومی را زیر سوال می برند

دکمه بازگشت به بالا